هاروکی موراکامی عزیز؛ سلام. امروز کتاب جنگل نروژی را برداشتم تا دوباره بخوانمش.
یادم افتاد دفعهی قبل که این کتاب را میخواندم چقدر غرق و دلباختهی قلمت شده بودم. خواستم ازت تشکر کنم.
به خاطر کتاب جنگل نروژی و کافکا در کرانهات.
بهخاطر سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش
و به خاطر اثری که بر روح و روانم باقی گذاشتهای.
راستش را بخواهی وقتی داشتم جنگل نروژی را میخواندم و هنوز کرونا نیامده بود و من هر روز با یک کوله پشتی از خانه خارج میشدم و شب به خانه برمیگشتم، احساسات چندان عمیقی در خودم احساس نمیکردم. آدم خالی و پوچی بودم انگار.
بیتوجه به عطر قهوه و موسیقی و مستی شراب و یا ریزهکاریهای دیگر زندگی، روز و شب را سر میکردم.
اما جنگل نروژی من را در خود غرق ساخت و وقتی از آن بیرون آمدم دیگر من به انسان دیگری مبدل شده بودم.
تغییر محسوسی که نوشتهها و داستانهایت در من پدید آوردند عجیب و عمیق و جادویی بود.درست مثل نوشتههایت.