از خودم خجالت میکشم. از این خانه خجالت میکشم و از بدعهدیای که نسبت به آن روا داشتهام. به حدی که از شدت خجالت حتی مدتی نمیتوانستم به رویش نگاه کنم.
در یک ماه گذشته که بیشتر در کانال تلگرامی نقطهی آبی مطلب منتشر کردهام، بهخاطر بینظمی ایجاد شده در برنامهام به دلیل فصل امتحانات مدرسه، سررشتهی بسیاری از کارها از دستم خارج شده بود و این وبلاگ و نوشتن در آن را قربانی کرده بودم.
این بیتوجهی باعث شده بود در پس ذهنم احساس خلا و کمبود داشته باشم. هرچقدر هم که در گوشههای دیگر زندگی دستاوردهایی کسب میکردم، کافی نبود و چیزی از درون آزارم میداد.
راستش را بخواهید، آلودگی هوا و وضعیت اقتصادی کشور و بسیاری از مسائل دیگر هم دل و دماغی برایم باقی نگذاشته بودند. در هوای خاکستری شهر، شور زندگیام را از دست میدهم و افسرده و بیحال میشوم.
اما امشب که آخرین شب دیماه است و ماهی جدید در راه است، باز اشتیاقی در من برای انجام فعالیتهای بیشتر جوانه زده است.
میخواهم در ۶۰ روز باقیمانده بیشتر به اینجا سر بزنم و از کتابهایی که میخوانم و خواندهام بیشتر صحبت کنم.
در این مدت که سکوت را برگزیده بودم، توشهای اندک از کتابها جمع کردهام که اشتیاق دارم آن را با شما شریک شوم.
در این مدت، نوشتن را هم بهطور جدی ادامه دادهام و از نوشتههای بسیاری الگو گرفتهام. میدانم که صحبت کردن در مورد آنها میتواند برای خودم بسیار مفید باشد و یادگیریام را عمیقتر سازد.
حالا که نگاه میکنم، متوجه میشوم که این سکوت، حتی در رنگ دودآلود و خاکستریش، فرصتی برای بازبینی و رشد من فراهم کردهبود. شاید این خلاء و این بیانگیزگیها، همان جرقهی کوچگی در تاریکی بودند که برای شعلهور شدن شور و اشتیاق حرکت دوباره نیاز داشتم. در این سکوت یکماهه احساس خوبی نداشتم، اما حالا میبینم که در دل این سکوت، هزاران فکر و ایده شکل گرفتهاند.
میخواهم در این روزهای باقیمانده از سال، خودم را پیدا کنم. نه تنها در نوشتن، بلکه در انجام کارهایی که همیشه به تعویق انداختهام. میخواهم به یاد بیاورم که زندگی یعنی حرکت، یعنی پیوسته بودن، یعنی رشد. و برای این کار، بهدنبال چیزی نیستم جز صدای درونم.
از این پس میخواهم به این خانه سر بزنم، نه از روی اجبار یا انتظار از خودم، بلکه با اشتیاق و محبت. چرا که در نهایت این خانه، این نوشتهها، این حرفها، متعلق به من میباشند و من نیز به آنها تعلق دارم. نوشتن بخشی از هویت من شده است و با آن یاد میگیرم، فراموش میکنم، درمان میشوم، منظم میشوم و ساخته میشوم.