واحد پولمان زمان است

ما ثروتمند به دنیا می‌آییم. با حسابی پر از ثانیه‌ها، دقیقه‌ها، و ساعت‌هایی که در مشت‌مان می‌رقصند. اما برخلاف سکه و اسکناس، این ثروت را نمی‌توان در گاوصندوق پنهان کرد یا در جیب گذاشت. زمان، جاری‌ست. هر لحظه که نفس می‌کشیم، سکه‌ای از جیبمان می‌افتد، بی‌آنکه صدایش را بشنویم.  

ما در این دنیا معامله می‌کنیم، اما نه با طلا و نقره. ما با لحظه‌هایمان، با روزها و شب‌هایمان خرید می‌کنیم. گاهی لبخندی از دوستی، گاهی تجربه‌ای تازه، گاهی دانشی که مسیرمان را روشن‌تر می‌کند. اما گاهی هم اشتباه خرج می‌کنیم، دقیقه‌ها را به پای افسوس می‌ریزیم، ساعت‌ها را درگیر نگرانی‌های بیهوده می‌‌کنیم و روزها را در انتظار چیزی که شاید هرگز نیاید، از دست می‌دهیم.  

زمان، تنها ارزی‌ست که بازگشتی ندارد. نه می‌شود پس‌اندازش کرد، نه می‌شود قرض گرفت، نه حتی می‌توان لحظه‌ای از گذشته را بازخرید. تنها راه، این است که هوشیارانه خرجش کنیم. هر ثانیه‌ای که می‌رود، سرمایه‌ای‌ست که یا برایمان آینده‌ای زیباتر می‌سازد یا به باد می‌رود.  

حالا که می‌دانم واحد پولم زمان است، تصمیم گرفته‌ام که دیگر آن را ارزان نفروشم. آن را برای چیزهای ارزشمند خرج کنم: برای ساختن، برای دوست داشتن، برای آموختن، برای زیستن. زیرا در نهایت، آنچه از من باقی می‌ماند، ردپای لحظه‌هایی‌ست که هوشمندانه زیسته‌ام.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط