کتابهایی که میخوانم
کتابهایی که میخوانم

۳۲دندان ذهن و عقل من

داستان از شنیدن فایل ضبط شده‌ی یکی از جلسات نویسنده‌ساز شروع شد. شاهینِ دنیای نویسندگی چنین گفت در میان صحبت‌های شیرین و دلنشینش:   جسم دندان دارد. ذهن هم دندان دارد، یا باید داشته باشد. خوراک ذهن اطلاعات است. داده را باید جوید تا به دانش و مهارت تبدیل شود.

ادامه مطلب »
کتابهایی که میخوانم

در کوی دوست؛ماجرایی جدید

کتاب را به دست می‌گیرم. بویش می‌کنم و به جلد ساده و لیمویی رنگ آن دستی می‌کشم. با احتیاط صفحه‌ای از میان و ابتدای کتاب را باز می‌کنم. پاراگرافی در ابتدای متن اصلی من را مجذوب خود می‌کند و کتاب همچون یاری پر از اشتیاق، دست من را محکم می‌گیرد

ادامه مطلب »
کتابهایی که میخوانم

مسافر‌نامه به جای سفرنامه

کتابی که امروز در حال رونویسی از روی جملاتش بودم، کتابی بسیار جذاب از شاهرخ مسکوب بود. این کتاب داستان سفر مسافری ناشناس است برای کسب معاش از راه تدریس ادبیات. تمام صحنه‌ها به خوبی توصیف شده‌اند به قدری که هنگام خواندن توصیفش از مراحل مختلف سفر، میتوانیم خودمان را

ادامه مطلب »
کتابهایی که میخوانم

سه‌شنبه‌های قدردانی و جستجوی معنا

امروز سه شنبه اول آبان ۱۴۰۳ است. در کنار پنجره نشسته‌ام، پرده را کنار میزنم و اولین باران آبان را نظاره میکنم. نظاره کردن شیشه‌ی باران خورده کافی نیست. بوی باران و خاک را کم دارم. پنجره را باز می‌کنم و هجوم عطر باران را عمیقن نفس می‌کشم. خانه کمی

ادامه مطلب »
کتابهایی که میخوانم

خود را در میان نوشته‌های شاهرخ مسکوب یافتم

داشتم فایل pdf کتابِ روزها در راهِ شاهرخ مسکوب را اسکرول می‌کردم. همیشه از میان روزنوشته‌ها آنها که مربوط به خود مسکوب و خانواده‌اش هستند را می‌خوانم. نوشته‌هایی که در مورد شخصیت سیاسی و … هستند را کنار میگذارم. چون حال و حوصله‌ی درست و حسابی برای این جور چیزها

ادامه مطلب »
کتابهایی که میخوانم

تفاوت مرور و خلاصه و نقد کتاب

نوشتن و گفتن از کتاب و درباره کتاب یکی از فعالیتهای مورد علاقه‌ی من هست. گاهی آن چنان با اشتیاق درباره کتابی که در حال خواندنش هستم با دیگران سخن می‌گویم که در میان راه از اشتیاق کودکانه‌ی خود شرمگین می‌شوم. گاه در رویارویی با نگاه سرد و بی احساس

ادامه مطلب »
کتابهایی که میخوانم

چند خط اول از ۱۰ داستان برگزیده‌ی آنتوان چخوف

بدون ایده به صفحه‌ی لب‌تاب چشم دوخته‌ام. نمی‌دانم چه بنویسم. چشمم می‌خورد به کتابی که همین عصر از قفسه‌ی کتابها بیرون آوردم تا بخوانم. اما به صد دلیل نتوانستم حتی یک کلمه هم از آن بخوانم. برمی‌دارم و چند سطر از یک داستان کوتاه را می‌خوانم. چه ایده‌ی خوبی. شما

ادامه مطلب »
کتابهایی که میخوانم

«قدرت نه گفتن» اسم کتاب جدیدم

آنطور که به نظر می‌رسد، قرار است با نوشته‌های این کتاب چند روزی عاشقانه زندگی کنم. از میزان جذابیت نوشته‌ها همین بس که درست چند دقیقه پیش با قاشق داغ شده‌ی داخل غذا دستم را سوزاندم. تا وقتی که غذا آماده شود چند صفحه‌ای هم می‌خوانم و فکر کنم فردا

ادامه مطلب »
کتابهایی که میخوانم

یادداشتهای کوتاه و عمیق

دیروز استاد چند صفحه‌ای از کتابی را در کانال قرار دادند. وقتی فایل را باز کردم چشمم روشن شد و ذهنم تشنه‌تر. یادداشتهای کوتاه یک کارآفرین که بسیار عمیق و در عین حال بسیار کوتاه و مختصر بودند. کتاب را جستجو کردم و خریدم. و به زودی از نزدیک باهاش

ادامه مطلب »
کتابهایی که میخوانم

جملاتی درباره‌ی شکست

کتاب بسیار باریکی در میان کتابهایم وجود دارد به نام خرد شکست. بعد از مدتی که به این کتاب سر زدم جملاتی که با ماژیک هایلایت کرده بودم را مجدد خواندم. اینجا هم برخی از آنها را مینویسم شاید برای شما هم جالب باشند.   داستایفسکی جایی نوشته است: «هرچه

ادامه مطلب »