مرداد ۱۴۰۳(فرمت تاریخ آرشیو ماهانه)
نوشته‌های من

آشپزخانه قلب خانه‌ی من است

من اگر معمار بودم آشپزخانه را به عنوان مهمترین بخش خانه طراحی می‌کردم. الان که مجبور شدم برای نظارت بر غذای روی آتش، لب تاب را بیاورم و در آشپزخانه این متن را بنویسم، این موضوع به ذهنم رسید. امروز کمی اهمال‌کاری کردم. در برخاستن و انجام دادن کارهای اصلی.

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

کمتر بیشتر است

در این روزهای پر مشغله، پر خبر، پر تبلیغات و پر از چیزهایی که هدفشان فقط دزدیدن توجه ما هستند چطور میتوانیم زندگی منظم‌تری تجربه کنیم که ما را به بازی در جلوی صحنه نزدیک‌تر کند؟ کالای گران توجه ما به هزاران ترفند در حال به یغما رفتن است و

ادامه مطلب »
توسعه فردی

پشت صحنه را رها کن اتفاقات خوب بر روی صحنه رخ میدهند

کارهای ما در طول روز به ۳ دسته تقسیم می‌شوند: کارهای شبه مثبت کارهای منفی کارهای اصلی کارهای شبه مثبت کارهایی هستند که به خودی خود مطلوب و دلخواه و مفید هستند. انجام آنها به ما حس خوب میدهند و احساس میکنیم با انجام آنها کار مفید و مهمی انجام

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

بی حد و مرز

دیروز عصر جلسه هفتم کارگاه روش تدریس فیزیک یازدهم را برای تعدادی از دبیران فیزیک برگزار کردم. روزهای شنبه و دوشنبه تیرماه و بخشی از مرداد ماه ساعت ۱۶ تا ۱۷، میروم و جلوی دوربین لب تاب به دنیای جذابی قدم میگذارم. اینکه بعد از سالها تدریس به دانش‌آموزان، اکنون

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

در خیابان انقلاب

در همهمه‌ی همایش، نتوانستم دوستی پیدا کنم که با آنها بخشی از روز خودم را بگذرانم. بلیط من از تهران تا تبریز برای  ساعت ۲۰:۳۰ بود و همایش ساعت ۱۴ تمام شد. این قسمت از همایش را دوست نداشتم. نتوانستم کسی را همراه کنم. صافیه قرار بود زودتر برگردد گنبدکاووس.

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

نوشتن مقدس است آن را به تعویق نیندازید

از دیروز سرشار از حس نوشتن بودم. گرمای طاقت فرسای تهران و بعدش هم ایستگاه راه آهن و بعد هم خستگی اجازه نداد ذهنم را بر روی کاغذهای زیبایی که گرفته بودم خالی نمایم. صبح که از قطار پیاده شدم، سرشار از حس نوشتن بودم. باید می‌رسیدم خانه و همه

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

من در قطار…

این نوشته را دیشب وقتی در قطار بودم در نت گوشی نوشتم… در تخت بالای قطار تبریز تهران شماره ۴۳۳ دراز کشیده‌ام. خانوم سفید رویی با چشمان بی حال و دستانی با لکه‌های سفید و دختری نوزده بیست ساله بااندامی کوچک که بر روی تخت چمباتمه زده در تخت پایین

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

ساعاتی قبل از سفر…

امروز عصر باید سوار قطار بشوم. برای همایش معلمان عالی عازم تهران هستم. نمیدانم چرا چندان خوشحال نیستم و ته دلم آشوب است. مدت زیادی هست که هنگام سفر شور و اشتیاق گذشته را از دست داده‌ام. به خصوص سفر در این روزهای گرم واقعا برایم غیرقابل تصور است. به

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

آدمیم دیگه…

روزی چندبار خود را مورد سرزنش قرار می‌دهید؟ چقدر از اشتباهات ریز و درشت خود پشیمان هستید؟ چقدر فکر میکنید که کاش دقیقه‌ای، ساعتی، روزی، سالی… برگردی عقب و اشتباهاتت را جبران کنی؟ با خود فکر می‌کنم. به تمام تصمیمات اشتباهی که گرفته‌ام به لغزش‌هایی که داشته‌ام و در نهایت

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

پیش به سوی اَمرداد جاودانگی و بی‌مرگی

امروز اول مرداد است. دوشنبه هست و مثل هر شروع ماه یا هفته یا سالی آدم دلش می‌خواهد دنیا را تغییر دهد. برنامه‌ریزی کند و تصمیمات جدی بگیرد. من هم هیچ وقت از این روال دوری نکرده‌ام و همیشه اشتیاق روز اول هفته یا ماه یا سال من را در

ادامه مطلب »