نوشتههای من
دلم برای این خانه تنگ است
خرداد است. بهار دارد با بی رحمی تمام میگریزد. عصر خوشایندی است و من پشت میز عزیزم کنار پنجره نشستهام. نور درخشانی بر تمام کوچه و پارک که از پنجره پیداست پاشیدهشدهاست. سبزها سبزترند و نورها شفافتر. بعد از مدتها دلم هوای اینجا را میکند. از خود میپرسم چرا اینهمه