تیر ۱۴۰۴(فرمت تاریخ آرشیو ماهانه)
نوشته‌های من

رود عزیزم برای تو می‌نویسم

رود اسم فرزند فرضی من است. رود که می‌گذرد، سنگ‌ها را صبورانه می‌شکافد و از میان کوه‌ها و بیشه‌ها رد می‌شود. رود گاهی خودم هستم در دوران نوجوانی و جوانی، گاهی رزناز است، و خیلی وقت‌ها دانش‌آموزانم. فرزندی که چه دختر، چه پسر، بخشی از روحم به او تعلق دارد.

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

اگر نه عقل به مستی فرو کشد لنگر

دکتر مکری یه جایی در آخرین فایل صوتی که در کست‌باکس منتشر کردند، و من امروز دوبار به این فایل گوش دادم، گفتند که آدمها در شرایط بحرانی و سخت خیلی بیشتر از هر موقع دیگری فکر می‌کنند زندگی معنی‌دار هست. و افرادی که در کشورهایی با شرایط بحرانی زندگی

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

شش روزی که به اندازه‌ی هزار سال کش آمد

امروز روز هفتم است. هنوز زنده‌ام. کوچکترین مشکلات زندگی برایم تبدیل به مشکلی عظیم می‌شود. دیروز اولین روز ۴۱ سالگی بود. دستم از همه جا کوتاه بود، حتی دسترسی به اینجا هم ممکن نبود. به قول آیدای عزیزم، دنیای بدون اینترنت خیلی زشته. حتی زشت‌تر از خود جنگ. وسط جنگ

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

آخرین ساعات چهل سالگی

امروز حس و حال عجیبی دارم. ساعات پایانی چهل سال از عمرم دارد قطره‌قطره می‌چکد و تمام می‌شود. تولد در میان جنگ و حالا بازهم جنگ. از جنگ قبلی چیزی به خاطر ندارم اما این جنگ با پنجه‌های خونینش بدجوری بر روح و وجودم چنگ انداخته است. دیشب غرق شدن

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

فقط کلید خانه‌ام را بر می‌دارم

چهار شب تلخ را در بهت و درماندگی پشت‌سر گذاشته‌ایم. در ظاهر، زندگی در خانه مثل همیشه ادامه دارد؛ نرمال، آرام، روزمره. اما درون ما چیزی تغییر کرده. هر کدام‌مان این را می‌دانیم، ولی هیچ‌کس به روی خود نمی‌آورد. نازنین‌دخترم، دارد اتاقش را تمیز می‌کند تا تابستانی زیبا را بیاغازد.

ادامه مطلب »