اردیبهشت ۱۴۰۳(فرمت تاریخ آرشیو ماهانه)
نوشته‌های من

پیامهای تبریک روز معلم

برای اینکه برخی از پیامهای قشنگ تبریک روز معلم را برای همیشه داشته باشم اینجا آرشیوی براشون درست می‌کنم.   سر کار خانم :زهره آقا محمدی باسلام و درود 🌹 بی تردید آنان که در مسیر راهیابی به وادی نور و معرفت گام می نهند، با آفرینش آثار ماندگار مکتوب،

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

باید دوباره شروع کرد

امروز بعد از چندماه انتظار یکی از کتابهام به دستم رسید. هزار جلد کتاب خاص و قشنگ و رنگی برای آموزش فیزیک. حس عجیب و خوبی داشتم. ترکیبی از اضطراب و شادی باهم. تا کتابها از ماشین پایین بیان و در گوشه انباری جمع بشن داشتم بال بال میزدم. یکی

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

چون میگذرد غمی نیست

از وقتی فهمیدم زندگی روال خودش را تا حد ممکن طی میکند و بسیاری از استفاقات از اراده و خواست من خارج هستند به صلح با خودم رسیدم و تمام تلاشم بر این است که از مشکلات زندگی شکسته نشوم و با قدرت رسالت خود را به انجام برسانم.

ادامه مطلب »
کتابهایی که میخوانم

ایگو دشمن شماست

کتاب کنار دستم است، چند روزی هست میخواهم بردارم و نوکی بزنم بر این کتاب. اما مگر میشود؟ الان که لب‌تاب را برداشتم تا چیزی بنویسم چشمم بهش افتاد و برداشتم تا با شما ورقش بزنم. از هیچی که بهتر است. لااقل صفحه اولش را می‌خوانم. نویسنده رایان هالیدی است.

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

شنبه‌ای دیگر

شنبه ها را به عنوان یک روز کاری اصلا نمیپسندم. دوست دارم شنبه‌ها اجبار سر کار رفتن نداشته باشم. امسال به مدیر گفته بودم که برای شنبه های من برنامه ننویسد. شنبه‌هایم خالی بود و اوایل سال از این بابت خرسند بودم. تا اینکه خریت کردم و کلاسهای آموزشگاه را

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

روزهای سیاه بهاری…

شاید تناقض عجیبی باشد! روزهای بهاری صورتی رنگ و ملایم و دلنواز، مگر میشود که سیاه باشند؟ امروز من که تار و مبهوت و سیاه بود. نه اینکه اتفاق بدی رخ داده باشد، نه! اما باز خودم را در برهوتی با مرزهایی نامعلوم حس میکنم که از هیچ سویی راهی

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

سلام

جلسه‌ای پربار! پ.ن: این سلام بالای نوشته و این عبارت را سر جلسه‌ای که تا پاسی از شب طول کشید نوشتم. برای قدم گذاشتن در راه نیاز به همراه داشتم. اما این همراهی نیاز به کلی هزینه دارد. هزینه هایی که برای من در حال حاضر کمر شکن است و

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

کتاب آن یک چیز

این روزها که با انجام کارهای فشرده خیلی خسته میشوم، نوشتن در اینجا هم دست و پا شکسته انجام می‌شود و این بیشتر از همیشه آزارم میدهد. وقتی که قولی به خودم می‌دهم و به این صورت گاهی از قدم برداشتن به سوی هدف باز میمانم دهنم دچار قفل شدگی

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

زنجیر پاره شده!

وقتی اینجا نمینویسم! حتی شده یک خط، انگار تمام زنجیرهای ذهنم پاره میشوند و دیگر هیچ انسجامی در مابقی قسمتهای زندگی و ذهنم باقی نمیماند. وبلاگم را دوست دارم چون که عاملی هست برای باز شدن ذهنم و قدرت گرفتن خلاقیت هایم. و زمانهایی که اینجا نمینویسم را دوست ندارم.

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

یک دو سه

تاریخ امروز جالب هست. خودش چندان جالب نبود. برای یک عکس برای سایت ساعتی معطل شدم. قرار بود فیلمبرداری کنم که همسر فیلمبردار مریض بود. اگر اتاقی با دیوار صاف و منبع نور RGB داشته باشم خودم میتونم از این ویدیوها تولید کنم. این هدف جزئی خوبی میتواند باشد.

ادامه مطلب »