جدیدترین مطالب
نوشته‌های من

تعطیلات زمستانیِ ناخواسته

عصر شنبه بود که با خستگی تمام از کلاس موسیقی برگشتیم و با خبر خوشحال کننده‌ی تعطیلی مدارس روبرو شدیم. بعد از یک روز کاری شلوغ خبر تعطیلی مثل یک لیوان چای داغ با گلاب و نبات بود. خبر نداشتیم که قرار است این تعطیلات ناخواسته چند روزی به طول انجامد. و دوباره نظم زندگی از هم بپاشد. درست مثل همان روز که دیگر همه جا تعطیل شد و ماه‌ها به مدرسه نرفتیم. همان سال که ویروس کوچکی آمد و تغییرات بزرگی در زندگی ما ایجاد کرد. آن روز عصر با پریسا که الان برای خودش خانوم دکتری شده است کلاس داشتم. در آموزشگاهی که ادعا می‌کند سایبان علم است. شاید در برهوت گرم و بی آب و علف آموزش و پرورش چنین ادعایی زیاد هم دور از واقعیت نیست. جایی که سیستم آموزشی حرفی برای گفتن ندارد، بخش خصوصی با تمام نقایصش سایبانی می‌شود برای دانش‌آموزان. پریسا با وسواس

ادامه‌ی مطلب ...
نوشته‌های من

هفته‌نگار

امروز باز از آن چهارشنبه‌های دلخواهِ دوست‌داشتنی هست که وقتی هم برایم ایجاد شد تا بیایم و به اینجا سر بزنم. برای مرور هفته‌ای که گذشت از همین جا شروع می‌کنم و به عقب برمی‌گردم تا حافظه‌ام یاری کند و بتوانم وقایع را مرور کنم. همین یک ساعت پیش بود که وسط کلی آدم که در حال رقص و پایکوبی بودند داشتم شادی می‌کردم. این روزها به خاطر مامان و رز تمایلم برای شرکت در مهمانی‌ها و جمع انسانها بیشتر شده‌است. آنها چه گناهی دارند که من دنیای درون را بیشتر از دنیای بیرون دوست میدارم. باید به فکر آنها هم باشم. سمیه هم بود با سودا، دو تا از انسانهایی که عمیقن دوستشان میدارم. خاص و ناب و صاف. پر از زیبایی. پر از مهر و سرشار از لطافت. بیتا را دیدم با اشتیاق آمد کنارم تا بگوید که به هدفش رسیده‌است. در رشته‌ی گرافیک عکاسی قبول شده‌ است.

ادامه‌ی مطلب ...
نوشته‌های من

نامه‌های محمدرضا شعبانعلی برای کلاس فیزیک

دومین جزوه‌ی کلاس یازدهم هم آماده شد. قرار است فصل جدیدی از کتاب را آغاز کنیم و من در ماه گذشته به طور پیوسته در حال انتخاب و گلچین کردن مثالهای مناسب برای جزوه‌ی این فصل بودم. مثالها و تمرینهایی که انتخاب می‌کردم را با وسواس زیادی از فیلتر اینکه آیا برای آزمون نهایی می‌تواند مفید باشد یا نه رد می‌کردم و در صورت کسب امتیاز خوب در جزوه جای می‌دادم. در انتخاب فونت هم که کار خاصی نباید انجام می‌دادم. فونت سازمانی خودم را استفاده کردم. جلد و حاشیه صفحات هم قبلن توسط طراح آماده شده‌بودند. با این وجود نظم و ترتیب بخشیدن به مطالب جزوه برای اینکه برای دانش‌آموزان امسالم مناسب باشد، زمان زیادی از من گرفت. اما مهمترین کارم برای تکمیل جزوه، قرار دادن متنی مناسب در ابتدای جزوه بود. درست مانند جزوه‌ی قبل با وسواس تمام، به دنبال متنی گیرا گشتم و در آخر به نامه‌ی

ادامه‌ی مطلب ...
نوشته‌های من

سه‌شنبه‌های قدردانی

امروز از برنه براون تشکر می‌کنم. به خاطر کتاب خوبش. به‌خاطر کتاب شجاعت در برهوتش. به‌خاطر اینکه تنها کسی بود که این گونه برایم از شجاعت گفت.  

ادامه‌ی مطلب ...
نوشته‌های من

کدام ترسناک‌تر است؛فراموشی یا فراموش شدن؟

داشتم در میان کانالهای مورد علاقه‌ام گشت می‌زدم، که تیتری نظرم را جلب کرد. زیر عکسی نوشته شده بود: بهترین عکس تاریخ. عکس دانلود شد. دروازه‌بانی بود در میان مه غلیظ، در حالت آماده و نگاهی رو به جلو. دروازه‌بانی که ۹ دقیقه بعد از سوت پایان بازی هنوز متوجه نشده‌بود که بازی تمام شده است و در تمام آن مدت با تمام دقت خود مراقب بوده تا کسی به دروازه‌اش حمله نکند. هم تیمی‌هایش او را فراموش کرده بودند. حتی یک نفر نبوده که او را به یاد داشته‌باشد. او فراموش شده بود. دیگر وجود نداشت. او با مردگان پوسیده‌ی تاریخ هیچ تفاوتی نداشت. نمی‌دانم بعد از آن روز این دروازه‌بان چه حس و حالی داشته‌است. اما دیدن این عکس به قدری برایم سنگین بود که به شدت حالم را دگرگون کرد. ترس از فراموش شدن در حالی که هنوز زنده هستم و نفس می‌کشم چون آواری بر سرم

ادامه‌ی مطلب ...