چند روزی هست دوباره شروع کردم به ورزش و پیادهروی و همین چند روز کافی هست تا اثرات مثبتش رو روی بدن و تنفس و روح و روانم احساس کنم.
در میان تمام کارهای آخر شهریور فکر کنم اگر ورزش نباشد تمام مفاصلم از هم جدا خواهند شد.
امروز سه شنبه هست و طبق معمول یکی از پرکارترین روزهای هفته!برای همین ساعت رو کوک کردم و پنج و نیم بیدار شدم و تمرینات یوگای امروز رو انجام دادم.
امروزبین کارهام وشاید شب موقع برگشتن از کلاس آخر این نوشته رو تکمیل میکنم.
شاید چندتا ویدیوی خوب در مورد یوگا هم به اشتراک گذاشتم.
پ.ن:امروز یعنی چهارشنبه یعنی فردای روزی که متن بالا رو نوشتم میخوام مطالبی به این نوشته اضافه کنم.
سه شنبه های طاقت فرسای تابستان دیگه کمکم داره تموم میشه.دیروز کلاس یازدهم رو به مدت دوهفته تعطیل کردیم که از هفته اول مهر مطالب رو ادامه بدیم. اونقدر این کلاس دوست داشتنی هست که من اصلا دلم نمیخواست تعطیل کنم کلاسها رو ولی خب خودم واقعا از رفت و آمد به شهر دیگر بین شلوغیهای شهریور خسته شده بودم.
کلاس دوازدهمی ها هم که به جاهای خوب فصل دینامیک رسیده بود موقتا دو هفته تعطیل شد تا از اول مهر ادامه کلاسها رو از سر بگیریم.
وقتی به مهر و تایم کاری مهرماه فکر میکنم واقعا لرزه به جانم میوفتد!
امسال بعد از مدتی استراحت به دلیل مرخصی بدون حقوق قرار هست برم مدرسه. و مثل بچه دبستانی ها استرس روز اول مدرسه رو دارم. قرار هست ساعات شلوغی در طول روز داشته باشم و از الان به فکر این هستم که چطور حالت روحی و روانی و سلامت جسمانی خودم رو حفظ کنم که بتونم از عهده اون همه کار بربیام.
و تنها چاره ای که به ذهنم میرسه بیدار شدن یکی دوساعت زودتر از بقیه هست که هم بتونم به ورزش و یوگا برسم و هم در خلوت صبحگاهی قبل از مدرسه بتونم نوشتن در این خونه رو ادامه بدم.
شابد بهانه های نوشتن در دوران مدرسه بیشتر هم شود و بخواهم در مورد موضوعات مختلفی که در مدرسه و کلاسهای درس رخ میدهد بنویسم. اما به خودم قول شرف داده ام که نوشتن در این خانه را رها نکنم. چون به نظرم مفید ترین کاری که در طول عمر خود انجام میدهم همین کار خواهد بود.
دوست دارم مدتی از اینستا دور باشم ولی جرئت ندارم و باید این جرئت رو با خودم بدم که با خاطری آسودهتر در دنیای نوشتن رشد کنم.