خیلی عجیب هست درست در زمانی که من در حال تمرین برای بهتر زندگی کردن، ورزش مداوم، خواب و تغذیه مناسب داشتن و … هستم از دیشب تا الان کارهایی کرده ام که باعث میشوند از خودم بدم بیاید.
دیشب در تلگرام با کسی هم چت (به جای هم کلام) شدم که به خودم قول داده بودم هیچگاه این کار را نکنم. چون این فرد همیشه سطح پایین و چیپ هست و با اینکه مدرس یکی از موسسات معتبر هم هست ولی همیشه صحبت با ایشون من رو به پایین ترین سطح ممکن خودم میرسونه!
آثار صحبت ایشون روی ذهنم تا پاسی از شب همراهم بود و باعث شد خواب از سرم بپره.
البته بعدش برای بار چندم اپیزود آخر کتاب صوتی درمان شوپنهاور رو در حالی که نیمه بیدار بودم گوش دادم و درست در جای حساسش خوابم برد و مجبور شدم دوباره خودم رو مجبور کنم به اون قسمت گوش بدم که البته می ارزید و نمیتونستم تا صبح منتظر باشم.
همه ی این عوامل باعث شدند تا ساعت دو و چهل و پنج دقیقه من هنوز بیدار باشم و خواب از سرم بپرد. ار این حالت کلافه شدم و لامپ بالای سرم رو روشن کردم و به خوندن کتاب مشغول شدم. کمتر از یک ساعت طول کشید که خواب دوباره به سراغ چشمام بیاد و بتونم دوباره به رخت خواب برگردم و خواب رو در آغوش بکشم.
همین شب بیداری باعث شد نتونم به موقع بیدار بشم و برای همین ورزش و یوگاهم به فنا رفتند!
تا صبحانه بخورم و چندتا کار کوچک انجام بدم وقت اون رسید که آماده بشم و راه بیفتم به سمت جلسه شورای دبیران!
امروز به دوتا جلسه دعوت بودم. چون امسال در دو مدرسه تدریس خواهم داشت و یکی از روزهای هفته در مدرسه ی دخترم به کلاس نهمی ها علوم درس خواهم داد.
من که به جز سال اول و دوم تدریسم دیگر به غیر از دبیرستانی ها درس نداده ام (البته اگر کلاسهای نجوم پژوهشسرا را فاکتور بگیریم)امسال ذوق خاصی دارم برای این یک روز و تدریس علوم!
البته تدریس شیمی و زیست و زمین شناسی حتما برایم چالش های زیادی خواهند داشت. چون قبلا هیچگاه روی این مطالب مطالعه متمرکزی نداشته ام اما از اینکه قرار هست به نهمی ها نجوم و فیزیک درس بدهم خوشحالم.
شاید تدریس در این پایه برایم لذت بخش باشد و همین جا ماندگار شوم. (اگر شوق تدریس نبود لحظه ای نمیتوانستم این سیستم را تحمل کنم.)
بگذریم!
تا عصر کسلی و استرس ناشی از کارهای عقب افتاده باعث میشد حال بدم استمرار داشته باشد و اگر با تمیز کاری قفسه کتابها دست به مدیتیشن نمیزدم تا الان احتمالا در افسردگی شدید غرق شده بودم. ولی تا حد خوبی خودم رو جمع و جور کردم!
ناگفته نماند این مدیتیشن با شنیدن مجدد کتاب درمان شوپنهاور این بار از کانال اسپین آف۲ از پادکست رواق همراه بود و با توضیحات فرزین رنجبر هست که من دارم به اصل مطلب این کتاب پی میبرم.
نمیدانم چرا اینقدر درگیر این کتاب شدم و شیفته فیلیپ مخصوصا در آخر کتاب هستم!