بالادست یک کتاب جدید

چند وقت پیش که در پیج انتشارات آریانا قلم پرسه میزدم اسم کتابی را دیدم که نظرم رو جلب کرد. روی کتاب نوشته شده بود بالادست؛ حل مشکلات پیش از آنکه رخ دهند.

به قصد خرید همین کتاب وارد سایت شدم و البته چند کتاب دیگر هم تهیه کردم. با مطالعه اولین صفحه کتاب متوجه خواهید شد که موضوع کتاب در مورد تفکر سیستمی هست. موضوعی که مدتی هست میخواهم مطالعات بیشتری راجع به آن داشته باشم اما به دلیل اینکه تفکر سیستمی مناسبی در من شکل نگرفته همیشه از این تصمیم جا مانده ام.

ما در زندگی روزمره و یا در کسب کارهای خودمان و حتی در ارتباطات شخصی دچار مشکلاتی میشویم که سعی میکنیم با راه حل های سریع و در دسترس آنها را رفع و رجوع کنیم. اما پس از مدتی متوجه میشویم راه حل ما مانند مسکن عمل کرده و مشکل ما دوباره به صورت دیگری بروز میکند. و همین باعث میشود مشکل قبلی به معضلی جدی برای ما تبدیل شود.

فعلا نتوانسته ام زیاد در مطالعه کتاب پیشروی کنم اما تا جایی که خوندم با جملات جالبی در کتاب روبرو شدم که میخوام اینجا برخی از اونها رو جمع‌آوری کنم. که برای مرور مطالب این کتاب بتونم به این پست مراجعه کنم.

 

تلاشهای ما به جای اینکه معطوف به پیشگیری از مشکلات باشد بیشتر بر واکنش های منفعلانه به آنها متمرکز شده است.

یکی از دلایلی که نشان میدهد چرا به واکنش های منفعلانه تر متمرکز هستیم این است که واکنش نشان دادن ملموس تر است و کار پایین دستی راحت تر به چشم می آید و راحت تر اندازه گیری میشود.

یکی از نشانه های واضح کارهای بالادستی این است که تفکر سیستمی بخشی مهم از آن را تشکیل میدهد.

بالادست مقصد مشخصی نیست؛ بالادست مسیر و جهت حرکت است. در مورد جلوگیری از خطر غرق شدن کودکان، کلاسهای شنا بالادست تر از جلیقه های نجات هستند. و همیشه راهی هست که بالاتر رفت. البته به قیمت رویارویی با پیچیدگی های بیشتر

بهترین زمان برای جلوگیری از رفتارهای تهاجمی هنگامی هست که بزهکار هنوز در شکم مادر است.

تلاشهای پایین دستی سریع و ملموس هستند و دامنه اثرشان کمتر است. اما تلاشهای بالادستی آهسته تر و مبهم ترند و دامنه اثرشان گسترده تر است ولی اگر افاقه کنند واقعا گل خواهند کاشت.

این طور نیست که راهکار بالادستی همیشه مسیر درست باشد. و بی شک قرار هم نیست کارهای پایین دستی را یکسره کنار بگذاریم. همیشه لازم داریم یکی باشد که نجاتمان میدهد. مسئله این است که توجهمان خیلی نامتقارن است. آنچنان درگیر نجات بچه هایی هستیم که دارند در رودخانه غرق میشوند که فرصت نداریم بررسی کنیم اصلا چرا این بچه ها نیازمند نجات شده اند.

 

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط