نظریه چهار شعله

برای موفق شدن باید یکی از شعله ها را خاموش کنی!

اما برای موفقیت واقعی باید دو شعله را خاموش کنی!

مطالعه کتاب «قدرت شروع ناقص» را مدتی بود که کنار گذاشته بودم. دیروز که قرار بود از هر دو کلاس دهم تجربی و ریاضی آزمون میان ترم بگیرم، موقع خروج از خانه این کتاب را هم برداشتم و توی کیفم انداختم.

فکر کردم شاید سر جلسه وقتی بچه‌ها مشغول نوشتن آزمون هستند من هم نگاهی به بخش هایی که قبلا خوانده‌ام میکنم. و مطالب کتاب دوباره در ذهنم زنده میشوند.

کار خوبی کرده بودم. سر کلاس ریاضی که تسلط خوبی بر اوضاع کلاس و آزمون دادن برایم ایجاد شده بود و مجبور نبودم چهار چشمی بچه‌ها بپایم، کتاب را باز کردم و یهو به ذهنم رسید بروم از آن بخشهای آخر که هنوز مطالعه نکرده ام شروع کنم. بسته خودکارهای رنگی ام را نیز بیرون آوردم و بساط عیش و نوش و عشق بازی با کتاب فراهم شد.

جملاتی که بالای همین پست نوشته‌ام را خواندم و تصویری از چهار شعله وسط صفحه کتاب به چشمم خورد، بیشتر مطالعه کردم و با نظریه تلخ چهار شعله آشنا شدم. این نظریه مربوط به ایجاد تعادل در کار و زندگی است و هرکدام از این چهار شعله عبارتند از :

خانواده

دوستان

کار

سلامتی

فرض کنید شما یک منبع گاز هستید که سوخت مورد نیاز این چهار شعله را تامین میکنید، اگر قرار باشد هر چهار شعله باهم روشن بمانند، هرکدام شعله‌ی ضعیف یا متوسطی خواهد بود. و شما نمیتوانید در هیچ کدام از این زمینه ها به یک شعله قوی و حسابی دسترسی پیدا کنید به طوری بتواند کار موثری مثل جوشاندن آب یک کتری را انجام دهد.

پس اگر میخواهید به یک شعله پرقدرت تر برسید که تاثیرگذاری بیشتری دارد، باید یکی از شعله ها را خاموش کنید.

اما در این حالت نیز سهم انرژی شما بین سه شعله تقسیم میشود و شاید نتوانید درخشش چشمگیری در یکی از این زمینه ها داشته باشید.

اما اگر دو شعله از چهار شعله بالا را خاموش نگه دارید و یکی از شعله های باقی مانده را نیز به طور متوسط روشن کنید در شعله چهارم به چنان قدرتی میرسید که به خوبی میتوانید کارهای تاثیرگذاری انجام دهید.

فکر کردن به این موضوع واقعا وحشتناک است!

من تا به حال کدام شعله را خاموش نگه داشته ام؟

بی شک در بسیاری از برهه های زندگی ام مجبور شده ام شعله دوستان را خاموش نگه دارم تا انرژی بیشتری را صرف کار و خانواده کنم.

و این یعنی من توجه کمتری نیز به سلامتی داشته‌ام.

همین یک متن کوتاه و توجه به جنبه های تاریک ایجاد تعادل بین کار و زندگی من را به تفکر وا میدارد!

من دنبال چه هدفی هستم و شعله اصلی زندگی من کدام است؟ با پی بردن به این نکته به راحتی میتوانم شعله‌های دیگر را کم فروغ تر نگه دارم و روی موضوع اصلی تمرکز کنم.

البته در ادامه کتاب راهکارهایی ارائه کرده بود که از وحشتناک بودن این نظریه کم میکرد. مثل این که شعله ها را به طور فصلی تغییر دهیم و در هر فصل روی شعله خاصی تمرکز کنیم.

مثلا فصلی را فقط به کار کردن و فصلی را فقط به خانواده اختصاص دهیم. به نظرم افرادی که تعهد زندگی و فرزندی ندارند بهتر میتوانند شعله های کار وسلامتی را پر فروغ تر نگه دارند و به موفقیت برسند. پس اگر هنوز به موفقیت چشمگیری در کسب و کار خود نرسیده اید بهتر است به فکر ایجاد تعهد برای خود نباشید.

شما کدام شعله را پر فروغ تر از دیگر شعله حفظ میکنید؟

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط