قلعه‌ات را محکم بساز

اگر ما برای خود تصمیم نگیریم دیگران برای ما تصمیم میگیرند و اگر ما خومان را کنترل نکنیم یگران ما را کنترل میکنند و اگر ما خودمان را مدیریت نکنیم دیگران ما را مدیریت میکنند و به تبع آن زمان ما را مدیریت میکنند.

مدیریت زمان بدون اعمال مدیریت صحیح روی وجوه و ابعاد دیگر زندگی ناممکن است امکان ندارد در حالی که احساسات ما توسط دیگران مدیریت میشود بتونیم زمانمان را خودمان مدیریت کنیم. امکانندارد در حالی که افکار ما تحت کنترل دیگران است بتوانیم زمان خود را تحت مدیریت خود در بیاوریم. مدیریت زمان در حالی که احساسات ما توسط دیگران کنترل میشود ناممکن است.

مدیریت زمان در حالی که افکارمون تحت تاثیر دیگران است محال است.

ما میزانی قادر به مدیریت زمان خود هستیم که قادر به مدیریت خودمان و افکار واحساساتمان هستیم.

تا به اینجا فکر کنم از اهمیت موارد اساسی و مهمی که زیر بنای مدیریت زمان هستند آگاه شده اید.

علت پرداختن ما به این موارد از همین جا ریشه میگیرد.

آیا ما واقعا میتوانیم به طور تمام و کمال هستی خود را از دنیای دیگران و اطرافمان مستقل کنیم؟ پاسخ یک نه قطعی است.

اما بدون شک دستیابی به میزانی از استقلال و خود کفایی که لازمه مدیریت زمان است برای ما امکان‌پذیر است. داشتن دغدغخ چنین استقلالی و تلاش برای دستیابی به آن لازمه موفقیت در مدیریت زمان است.

رسیدن به چنین وضعیتی دو پیش نیاز اصلی و اساسی دارد:

اول اینکه ما دژی محکم و استوار برای وجود خود بسازیم که تا حد امکان هیچ چیز جز با اراده و خواست ما وارد آن نشود

و دوم اینکه چنان قوای نگهبانی در این دژ داشته باشیم که اگر نفوذی هم در آن صورت گرفت،به سرعت قادر به بیرون راندن آن عوامل مزاحم باشد.

اگر تا به حال تجربه اینکه شنیدن یک حرف ناروا یا یک برخورد نامناسب یک روز شما را خراب کرده باشد

اگر تجربه یک شکست عاطفی ماه ها زمان و انرژی شما را به هدر داده باشد دارید بدون شک از اهمیت ساختن این دژ مستحکم اطلاع دارید.

 

اگر تا به حال تجربه این را داشته اید که افکار و احساساتی از جنس ترس و نگرانی حسرت و امثال اینها، ساعت ها و روزها و هفته ها و ماهها کارایی شما را کاهش دهند و حتی به صفر رسانده باشند حتما از لزوم داشتن لشکری از نگهبانانی چابک و قوی در این قلعه به منظور بیرون راندن هرگونه احساسات و افکار مزاحم باخبر هستید.

ساختن این دژ مستحکم و تجهیز آن به یک لشکر نگهبانی قوی از طریق خودشناسی و کسب آگاهی از خود و  دنیای اطراف خودمان و در کنار آنها با تمرینها و ممارستهای روزانه حاصل میشود. ما باید خود و احساسات خود و به خصوص عملکرد روانی خود را بشناسیم  و در مورد نحوه مواجه با احساسات و هیجانات خود آگاه شویم و با تمرین مهارت و عملکرد خود را در این زمینه افزایش میدهیم .

برای مثال اگر از رفتار یا گفتار شخصی ناراحت شدید سعی کنید آن ناراحتی را به هیچ وجه به مکان یا زمانهای دیگر منتقل نکنید

مثلا اگر کسی به شما گفت احمق حق دارید یک لحظه ناراحت شوید اما اگر در لحظات بعدی به خاطر آن ناراحت باشید واقعا احمق هستید.

هر وقت از گفتار و رفتار کسی ناراحت شدید یاد این جمله بیافتید. اجازه ندهید کاری که  دیگران فقط یک لحظه کاری را انجام میدهند در بقیه روز شما را ناراحت کند.

در دنیای بیرون اتفاقات زیادی می افتد که اصلا تحت کنترل ما نیست مثل خیانت بدرفتاری و …

آنچه ما در مواجه با رفتار یا گفتار دیگران حس میکنیم تصویری است که از آن رخداد بیرونی در دنیایهای درونی ما شکل میگیرد.

فرض کنید شخصی به دو نفر بی احترامی میکند یکی از آنها ممکن است یک لحظه ناراحت شود ولی خیلی سریع از آن حالت خود عبور کند اما شخص دوم شاید در تمام طول روز آن ناراحتی را با خود به تمام لحظات ببرد. در بیرون برای هردو شخص یک اتفاق افتاده ولی هرکدام در درون خود به شیوه ای متفاوت با آن روبرو شده اند.

اتفاقی که در دنیای بیرون می افتد میتواند انعکاس کاملا متفاوتی در دنیای درون داشته باشد و ما به شیوه های مختلفی آن را تجربه کنیم یعنی همین.

وقتی ما به خاطر گفتار یا رفتار دیگران ناراحت عصبانی و یا نا امید میشویم یا به طور کلی احساسات ناخوشایندی پیدا میکنیم مثل این میماند که ما به خاطر اشتباه دیگران در حال تنبیه کردن و مجازات خودمان هستیم. آیا این منطقی و عاقلانه است؟

آیا منطقی است دیگران اشتباه کنند و ما خودمان را با ناراحت شدن خودمان را اذیت کنیم؟

یکی دیگر کاری که نباید میکرده، کرده من چرا باید خودم را ناراحت کنم؟

تا به حال از این زاویه به موضوع نگاه کرده بودید؟

عصبانی و ناراحت و افسرده و نا امید شدن  و هرگونه احساس ناخوشایند ناشی از رفتار و گفتار دیگران یعنی تنبیه کردن و مجازات کردن خودمان به خاطر کاری که دیگران انجام داده اند

مطالعه روانشناسی در حدی که شناخت ما را از خودمان بیشتر کند باید در برنامه مطالعاتی همه ما سهم مشخصی داشته باشد.

البته منظور از روانشناسی نوع زرد ان از نوع قانون جذب یا فرکانس  و … نیست

بلکه مطالعه و یادگیری نظریات علمی روانشناسی در حوزه خود شناسی. یکی از این نظریه ها نظریه رفتار متقابل است

یا مثل روانشناسی یونگ که منابع خوبی در این زمینه وجود دارد.

از امروز حودتان را یگانه فرمانروای دژ مستحکم وجود خود بدانید

وردود احساسات و افکار که با آرامش این قلعه سر دشمنی دارند دشمنان شماره یک مدیریت زمان هستند.

از امروز هر گفتار و رفتاری که باعث ایجاد احساسات ناخوشایند در شما شد به این فکر کنید آیا درست است که با آن شخص در خراب کردن روز خود شریک  و همدست شوید؟ آیا آن شخص یا آن رفتار یا گفتار ارزش آن را دارد که شما مهمترین سرمایه خود یعنی زمان خود را به خاطر او از دست دهید؟

با خود فکر کنید آیا شما آن رباتی هستید که کنترل ان دست هر کس و ناکسی هست که میتواند با زدن دکمه ای شما را ناراحت کند و بازدن دکمه ای دیگر شما را عصبانی کند یا با زدن دکمه ای دیگر شما را ناامید کند ؟

بعد از تجربه هراحساس ناخوشایند به این فکر کنید که آیا نمیتوان به شیوه ای دیگر با آن مواجه کرد؟آیا شما در حال مقابله کردن با خودتان و تنبیه کردن خودتان به خاطر رفتار دیگران نیستید؟

 

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط