یک ماه پیش بود که برای ضبط ویدیو با فیلمبردار قرار گذاشتم و رفتیم کافه و چندتا ویدیو ضبط کردیم. بعد از یک هفته فیلمبردار پیام داد که یکی از ویدیوها مشکلی دارد و در دو قسمت از ویدیو صدا دچار نقص شده.
من وقتی ویدیو را دیدم متوجه شدم که مشکل از میکروفون نبوده و به خاطر پولیپ توی دماغم که همیشه باعث میشود به راحتی نفس نکشم وسط فیلمبرداری خودی نشان داده و اثرش را بر فیلم به جای گذاشته و من در حین ادای برخی کلمات کاملا تو دماغی صحبت کردهام.
خیلی ناراحت شدم بابت این اتفاق ولی خواستم غلبه کنم بر کمالگرایی و ازشون خواستم که با ادیت توجه بیننده رو از این قسمتها برداره. ادیت قشنگی زد و ویدیو را فرستاد ولی بازهم من از لحاظ ذهنی تمایلی به پست کردن این ویدیو نداشتم و میخواستم دوباره این ویدیو را ضبط کنیم. اما این کار یعنی کلی اتلاف وقت و دوباره حاضر شدن سر جلسه فیلم برداری که خارج از برنامهام بود.
دیروز از دوستی مشورت خواستم و ایشان ویدیو را پسندیدند و من با توجه به آموختههای جدید خودم که میگفت کار را انجام بده و رهایش کن. و فکرت را درگیر نقصهای کار نکن، این ویدیو را پست کردم و به طور کامل از نشخواری فکری در مورد آن رها شدم.
گاهی ما بیخود و بی جهت برای خود به طور ذهنی مشکلاتی میتراشیم و موضوعات را بزرگتر از چیزی که هستند تصور میکنیم اما در عمل به هیچ وجه اینگونه نیست.
کافی هست اقدام کنیم و بدون ترس و وسواس پیش برویم. وقتی کاری را انجام میدهیم تازه خلاقیتمان گل میکند و میتوانیم به کار سادهای که شروع کردهایم شاخ و برگ بدهیم و تغییرش دهیم و بزرگترش کنیم.
این را از طرف کسی قبول کنید که با ترس و لرز و ابهام کارش را شروع کرد، مسیری را طی کرد و چند و چون کار را بررسی کرد، مشاوره گرفت و به تدریج دارد مسیر اصلی خودش را پیدا میکند.
هر لحظه بدی که پیش بیایید من ادامه خواهم داد. این را به خودم قول میدهم.