دیروز عصر جلسه هفتم کارگاه روش تدریس فیزیک یازدهم را برای تعدادی از دبیران فیزیک برگزار کردم.
روزهای شنبه و دوشنبه تیرماه و بخشی از مرداد ماه ساعت ۱۶ تا ۱۷، میروم و جلوی دوربین لب تاب به دنیای جذابی قدم میگذارم.
اینکه بعد از سالها تدریس به دانشآموزان، اکنون دارم به دبیران درس میدهم احساس لذت بیشتری میکنم.
انگار که دبیران بیشتر از دانش آموزان نیاز به آموزش دارند و محروم هستند از منابع مهم یادگیری.
من خودم نیز هر روز در حال یادگیری هستم و فقط دارم آگاهیهای جدیدم را با آنها در میان میگذارم.
از این مسیر جدید حتی بیشتر لذت میبرم و از درآمدی که حاصل میشود احساس رضایت بیشتری دارم.
احساس میکنم در قبیلهی جدیدی که من را همراهی میکنند حرفهایی زیادی برای گفتن دارم.
در جلسه دیروز هم دلم میخواست تدریس فیزیک را کنار بگذارم و از موضوعات مهم صحبت کنم.
چون فکر میکنم مطالعات جانبی دبیران فیزیک بیشتر از هر کار دیگری میتواند اشتیاق به یادگیری را در کلاسهای فیزیک زنده نماید. به هیچ وجه برنمیتابم که دبیر فیزیک برود جلوی تخته و بدون اینکه بر روی ویژگیهای توسعه فردی خودش کاری انجام داده باشد، بی مقدمه شرع کند به تدریس فیزیک (یا هر درس دیگری).
از تصوراتم خارج است که دبیر فیزیک بلد نباشد چگونه مطلبی را یاد بگیرد و بخواهد فیزیک را به دیگری یاد بدهد.
از دیدگاه من، دبیر فیزیک باید یادگیرنده باشد. در همه جا و در هر موقعیتی. باید مطالعه داشته باشد بر روی اصول یادگیری و یک مربی جامع و کامل باشد تا بتواند در مرحلهی اول چگونگی یادگیری مهارتهای مختلف و سپس یادگیری درس فیزیک و بعد از آن فیزیک را به دیگران آموزش دهد.
در این مورد کتابهایی چون بیش یادگیری و بی حد و مرز و یادگیریِ یادگیری برای مطالعهی ما دبیران بسیار مناسب هستند.
اینکه بدانیم اصول یادگیری چیست بسیار حیاتی است. چرا که برای ارائهی دانستههای خود در زمینه تخصصی که آموزش میدهیم نیاز به ذهنهای آماده داریم تا بتوانند مطالب ما را یاد بگیرند و در ذهن خودشان تثبیت کنند.
سر همین جلسه روش تدریس فیزیک یازدهم هم از کتابخانه پشت سرم دو کتاب اول را که در دسترس بودند بیرون آوردم به دوستانم معرفی کردم. و همین طور کتابها روی میزم باقی مانده بودند که وقتی امروز آمدم تا مقدمات نوشتن در وبلاگ را فراهم کنم، چشمم به آنها خورد و برداشتمشان و ورق زدم.
از نوشتههای ریز و درشتی که بر صفحات کتابها نوشته بودم احساس خوبی به من دست داد.
وقتی داشتم نوشتههای خودم را مطالعه میکردم، برخی کاملا برایم جدید بودند. اینجا بود که دوباره به قدرت مرور پی بردم. چرا مطالبی که آن روزها با آن عشق و علاقه خوانده و نوشته بودم اکنون یادم نمانده اند. از دست خودم ناراحت شدم که چرا به دفعات این مطالب را مرور نکردهام؟
چندتا از این جملات را اینجا باز نویسی میکنم. شاید به این طریق فرصت بیشتری برای مرور آنها داشته باشم.
جملاتی از متن کتاب بی حد و مرز که برای من جالب بودهاند:
ما برای متحول کردن دنیای خود به جادو نیاز نداریم، تمام قدرت لازم برای این کار درون ماست. جی کی رولینگ
امروز این واقعیت را پذیرفتهام که یادگیری فرایند مادامالعمر همراه شذن با تغییرات است و مهمترین کار، آموختنِ یادگیری به معلمان است. پیتر دراکر
سوخت مغز ما گلوکوزِ اکسیژنه است. وقتی ما چند کار را باهم انجام میدهیم، قشر پیشانی و جسم مخطط به شدت این ماده را میسوزاند و باعث میشود سوخت مغز به شدت کاهش یابد و احساس خستگی کنیم و این باعث کاهش عملکرد شناختی و فیزیکی در ما میشود.
نبوغ بسیار فراتر از توانایی شما در موفقیتهای درسی یا حفظ کردن جدول تناوبی است. نبوغ جایی در اعماق وجودتان قرار دارد.
زندگی هیچ محدودیتی ندارد. به جز محدودیتهایی که خود شما تعیین کردهاید. لِس بروان
اگر به فردی ایدهی جدیدی بدهید. یک روزش را پرمایه خواهید کرد. اما اگر به او آموزش دهید که چطور بیاموزد. خودش میتواند تمام زندگیاش را پرمایه کند.
تنها راه بردن این است که سریعتر از دیگران بیاموزید.
تفاوت بین باورهای محدود کننده و ذهنیت بی حد و مرز، همچون تفاوت بین دماستج و ترموستات است. یکی(دماسنج) فقط به محیط واکنش نشان میدهد. و دیگری (ترموستات) باعث تغییر محیط و تعدیل آن میشود.
صحبت کردن در مورد آنچه میآموزیم ساده است. بیایید صحبت نکنیم و در عوض آنچه آموختهایم را نشان دهیم.
تفکرات منفی باعث میشوند، محدودهی عملکرد ما کوچک و کوچکتر شوند؛ در واقع مثل حملهی ببر به ما هستند. در آن لحظه تنها فکر ما فرار و رهایی از دست ببر است. پس باورهای محدود کننده هدفشان انجام تنها کاری است که حیات ما را نجات دهد.
بر خلاف ذهنیت مثبت که باعث افزایش دامنه و طیف عملکرد و خواستههای ما میشود.
2 پاسخ
واقعا همینه زهره جان. برای یک مدرس قبل از هر چیزی یادگیریِ چگونه یاد گرفتن، و کار کردنِ مداوم روی توسعهی فردی مهمه.
ممنون ناعمه جان عزیز دلم. از دیدن اسمت و کامنتی که گذاشتی خوشحال شدم.