۱-غلبه بر نا امیدی
گر هیچ نشانه نیست اندر وادی
بسیار امیدهاست در نومیدی
زمانی که نا امیدی از بهبود اوضاع به سراغتان میآید، هنگامی که احساس میکنید عزت نفس خود را از دست دادهاید. زمانی که تمام درها را به روی خود بسته میبینید. وبلاگ خود را نگاه کنید.
یک مجموعه از نوشتهها و مطالبی که شما خلق کردهاید آنجا با نظم و ترتیب نشستهاند و با دیدن و خواندن مجدد آنها اشک شوق در چشمانتان حلقه میزند.
در اوج نا امیدی شما فرزند نازنین خود را میبینید و به وجودش افتخار میکنید. اینکه ماهها و شاید سالها کلمه در دهانش ریختهاید و رشد و بالندگیاش را با گذشت زمان به خوبی میبینید خود بارقهای از امید است.
امید به اینکه شما هم خالق جملاتی خوب در این دنیای ناخوب هستید.
۲-غلبه بر اهمال کاری
هرکه رنجی دید گنجی شد پدید
هرکه جدی کرد در جدی رسید.
وقتی وبلاگ مینویسید و برای دل خودتان یا خوانندگانِ فرضی از جنس خودتان، کلمات را بر دنیای وب جاری میسازید و رنج دیده شدن و به روز رسانی وبلاگ را به جان میخرید، به انسانی تبدیل میشوید که عادتی زیبا در خود شکل داده و بعد از مدتی به دستاوردی میرسید که آجرهای سازندهی آن، تفکرات، اندیشهها، دیدگاهها و مطالعات و دریافتهای شما از محیط اطرافتان است.
میتوانید کارهای مهم برنامهی خودتان را به این وبلاگ گره بزنید. میتوانید از کارها و برنامههایتان در وبلاگتان سخن بگویید و خودتان را در معرض دید قرار دهید.
قولهایی که در وبلاگ به خودتان یا دیگران میدهید تا ابد اینجا ماندگارند و نمیتوانید زیرشان بزنید.
و این یعنی شما روشی یافتهاید برای غلبه بر اهمالکاری.
۳-غلبه بر پیری و مرگ
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
در میان این و آن فرصت شمار امروز را
نوشتهای که شما در هر سنی مینویسد شما را در آن سن جاودانه میکند. زمان میگذرد و شما هر روز پیرتر از دیروز هستید.
پیرتر که میشوید آن شور و اشتیاق روزهای گذشته در شما رنگ میبازد و به سوی نیستی قدم برمیدارید.
اما نوشتههایی که امروز در ۲۰ سالگی، ۳۰ سالگی، ۴۰ سالگی و … نوشتهاید در وبلاگتان تا ابد باقی میماند. کلمات شما در دنیا جاری شدهاند و شما را ماندگار خواهندکرد.
امروز را برای نوشتن بیشتر غنیمت میشمارید. چون وبلاگ به همراهی روزانهی شما نیاز دارد.
فارغ از دیروز که گذشت و آینده که نمیدانیم میآید یا نه، نوشتن در وبلاگ ما را به امروزمان گره میزند و این یعنی باید نوشتن در وبلاگ را همین امروز جدی بگیریم.
چندین دلیل محکم دیگر برای نوشتن در وبلاگ وجود دارد که یکی از آنها اجبار به مطالعه و شنیدن بیشتر دیگران است.
وقتی این فرزند را به دنیا آوردید دیگر نمیتوانید در تربیت او سرسری عمل کنید. نمیتوانید ولش کنید به امان خدا که فقط از ترواشات ذهنی شما تغذیه کند.
باید بیشتر بخوانید و رنگ را از نوشتههای دیگران بگیرید و بر سر روی وبلاگتان بپاشید. باید دیگران را بیشتر بشنوید و در عمق کلام آنها نفوذ کنید تا نوشتههایتان ارزش این را داشته باشد که فرزند دلبرتان را با آنها تغذیه کنید.
من اندیشیدن برای نوشتن در وبلاگ را میپرستم. شما چه دلایلی برای نوشتن در وبلاگ خود دارید؟