غذا خوردن، ارتباطات سالم با افرادی که دوستشان داریم، قدم زدن زیر باران پاییزی، خوردن نارنگی در عصر پاییز و بوییدن دستها که بوی نارنگی گرفتهاند، بوسیدن روی ماه دخترم، بوی قرمهسبزی خانه مامان، آب دادن به گلهای سر سبز خانه و ….
همگی لذتبخش هستند. شاید به زودی حتی موارد دیگری را هم به لیست بالا اضافه کنم. اما لذت به پایان رساندن کارهای مهم هم عجیب خوشایند است.
امروز یکی از پروژههایی که در راستای تولید محتوا برای دبیران فیزیک آغاز کردهبودم، تقریبا به پایان رسید. یعنی آخرین اپیزود کتاب صوتی به خاطر فیزیک را ضبط کردم و بسیار خوشحالم.
برای هفته بعد فقط دو قسمت دیگر قرار است منتشر شود و بعد از آن باید به فکر پروژههای جدید و کارهای تازهتر باشم.
ساخت کتاب صوتی از چیزی که فکرش را میکردم سختتر و زمانبرتر بود.
مدتی را باید برای ضبط فایل در نظر میگرفتم و تقریبا برابر با آن زمان،برای ویرایش کار سپری میشد و در نتیجه برای ساخت یک بخش ۳۰ دقیقهای بیش از یک ساعت زمان از من گرفته میشد.
شاید این چیز خاصی به نظر نرسد اما در میان تمام مشغلههای روزانه، زندگی، تدریس، حالتهای بد و خوب روحی و روانی و … این یک ساعت و حتی بیشتر از آن واقعا برایم سخت میگذشت.
برخی روزها میتوانستم خوراک یک هفته را آماده کنم و پنج شش قسمت را باهم ضبط میکردم و باهم ویرایش میکردم اما در این صورت تمام جنبههای دیگر زندگیام تعطیل میشدند و خدا میداند که چقدر به هم ریختگی در کارهای خانه ایجاد میشد.
تولید محتوا آن هم به صورت مستمر و روزانه واقعا سخت است. به ویژه اگر معلم فیزیک باشی و مادر یک دختر نوجوان و همسر و دختر و…
ولی من توانستم از عهدهی این یکی بربیایم. باید به خودم جایزه قشنگی بدهم. شاید همین امشب چند کتاب خوب برای خودم تهیه کنم. این هم از جایزه.