صداها و تصاویر زندگی من

در دوران کودکی من آلبوم عکس تقدس ویژه‌ای در خانه‌مان داشت. بابا یک آلبوم بزرگ با جلد مخملی به رنگ آبی کاربنی داشت که تصاویری از دوران سربازی‌اش در آبادان، جنگ، دورهمی‌های دوستانه، عکسهای دسته جمعیِ عروسیِ عمویِ بزرگتر و خانواده‌ای که دور سفره‌ی هفت سین جمع شده‌بودند نگه‌داری می‌کرد.

یک آلبوم کوچک قهوه‌ای رنگ هم بودکه عکسهای خانوادگی در آن آرشیو شده بودند.

یک دوربین آنالوگ قدیمی هم داشتیم که هر موقع بابا و مامان هوس می‌کردند لحظات زندگی را ثبت و ضبط کنند، یک فیلم برای دوربین تهیه می‌کردند و همینجوری وسط یک روز عادی از زندگی لباسهای تر و تمیز و زیبای خود را که مخصوص مهمانی رفتن بودند می‌پوشیدیم و کنار گل‌ها و درخت‌های حیاط عکس می‌گرفتیم و اگر شانس می‌آوردیم و فیلم نمی‌سوخت بابا یک روزی که دیگر ظرفیت عکاسی دوربین تمام می‌شد، با احتیاط فیلم را از زیر دوربین در می‌اورد و می‌برد عکاسی و چاپشان می‌کرد. و وقتی با پاکت عکسها برمی‌گشت اشتیاق ما برای دیدن خودمان در عکسها عجیب بود.

گاهی با دیدن عکس زشتی از خودم، تصمیم می‌گرفتم دیگر هیچ وقت عکس نگیرم و گاهی هم به قدری شیفته‌ی خودم در عکس می‌شدم که ساعتها به عکس خیره می‌شدم و زیبایی خودم را میستودم.(مدیون هستید اگر فکر کنید دچار خودشیفتگی شده بودم.)

یکی از سرگرمی‌های مهمانی‌های آن روزگار نیز دیدن آلبوم عکسهای خانوادگی بود. یعنی بعد از شام و چای و میوه که مهمان‌ها هنوز قصد رفتن به خانه را نداشتند، طلب آلبوم می‌کردند و شاید برای بار دهم، انگار که برای اولین بار است دارند عکس‌ها را می‌بینند روی عکسها تمرکز میکردند و به نکات جدیدی در عکس‌ها پی میبردند. آلبوم‌ها دست به دست می‌شد و همه جمع می‌شدند سر آلبوم‌ها و خاطرات را مرور می‌کردند.

این روزها که دیگر دوربین آنالوگی موجود نیست و تمام امکانات عکاسی دیجیتال فراهم است ، دیگر آلبوم‌ها و حضورشان در خانه و مهمانی‌ها کمرنگ و تقریبا ناپدید شده‌است.

هر روز چندین عکس می‌گیریم اما گاهی خیلی از آنها را هرگز دوباره نگاه  نمی‌کنیم.

روزی که داشتم به این موضوع فکر می‌کردم تصمیم گرفتم برای خودم کانالی بسازم و عکسها و تصاویری را که با گوشی ثبت می‌کنم در آن کانال قرار دهم. حتی پا را فراتر گذاشتم و کانالی برای صداهای زندگی نیز ساختم.

در طول روز گاهی ریکوردر گوشی را روشن می‌کنم و صدایی از زندگی را ضبط و ذخیره می‌کنم. و این می‌شود آلبوم من به روش دیجیتال.

درست است که دیگر در جمع‌ها نمی‌شود عکس‌ها را دست به دست کرد و دید و حرف زد. اما در تنهایی خودم گاهی مرور این عکسها و خاطرات برایم شیرین و لذت بخش است.

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط