در نوشتهی قبل مقدمهای در مورد اتیکت و این که چرا و توسط چه کسانی باید رعایت شود، صحبت کردیم. در این نوشته میخواهم به خودم یادآور شوم، اصل اساسی ترویج اتیکت، رعایت نکات آن و عمل کردن است.
بیان طوطیوارِ تعدادی جمله و کلمه نمیتواند تاثیر عمیقی بر اطرافیانم بگذارد. در ذهنم مرور میکنم رفتار افرادی که هر روز ممکن است با آنها دقایقی را سپری کنم و تصویر رفتار برخی از آنها پررنگتر از سایرین در ذهنم مرور میشوند.
دو روز از هفته با همکار بسیار دلنشینی در مدرسه همراه هستم که میتوانم ایشان را نماد رعایت اتیکت معرفی کنم. همکار بسیار محترمی که سالها قبل استاد خودم نیز بودند و در هر دو نقش من از ایشان نکات بسیاری آموختهام.
میخواهم لیستی از نکات برجستهی رفتار ایشان را در این نوشته به عنوان اصولی که بهتر میدانم خودم هم همیشه رعایت کنم، ثبت نمایم.
- در دفتر مدرسه فضایی بیش از یک صندلی را اشغال نمیکنند. یعنی میز جلوی صندلیها یا صندلی کناری را جایی برای قرار دادن اشیای خود مانند کیف دستی یا ورقهها و جزوات نمیدانند. قانون مهم اتیکت در محیطهای عمومی همین نکته است که هر کس تا حد ممکن فضای کمتری اشغال نماید.
- هنگام بالا رفتن از پلههای مدرسه، از یک سمت، و نه از وسط پلهها برای بالا رفتن استفاده میکنند. تا در سمت دیگر جا برای افراد دیگر که با عجله از پلهها بالا یا پایین میروند، وجود داشته باشد.
- زمانی که با همکاران دیگر به در ورودی مدرسه یا دفتر میرسند، در را باز میکنند و با دست در را نگه میدارند تا نفر بعدی از در عبور کند. این کار باعث ایجاد حس بهتر در نفر بعدی میشود.
- به گوشی کسی که کنار دست ایشان نشستهاند زل نمیزنند.
- هیچ وقت شتابزده عمل نمیکنند. نه در صحبت کردن و نه در ورود و خروج به دفتر یا کلاس. در عوض برای حاضر شدن در مدرسه بسیار دقیق هستند و همیشه قبل از سایرین راهی کلاس میشوند.
- هیچ وقت در مورد مشکلاتی که همه با آن مواجه هستیم اظهار ناراحتی نمیکنند. این مورد برای خودم بسیار آموزنده هست. ما معلمها از جوانب مختلف دچار مشکل میشویم. مثلا با دانشآموزی سر کلاس مشکل پیدا میکنیم، حقوقمان کم است. کسی ما را درک نمیکند و هزاران مشکل دیگر. وقتی یکجا جمع میشویم شروع میکنیم به نق زدن در مورد مشکلاتی که دیگران هیچ مسئولیتی در قبال آنها ندارند. و به این صورت باعث میشویم اعصاب دیگران بیشتر خورد شود. نق زدن به سر کسی که مسئولیتی در این مورد ندارد، هیچ نتیجهای جز خالی کردن عصبانیتمان بر سر دیگران ندارد.
- این استاد و همکار عزیزم، هیچ وقت با صدای بلند صحبت نمیکنند. و همیشه به اندازهای که حق یک نفر در جمع میتواند باشد، صحبت میکنند. همین را مقایسه میکنم با همکاری که در زنگهای تفریح که با تمام خستگیهایمان به آن پناه میبریم، با صدای بلند و یک ریز صحبت میکنند. انگار که قرار است به زودی حق صحبت کردن را از ایشان بگیرند. طوری کلمات را پشت سر هم با صدای بلند در هوا ول میکنند که مغز آدم مجالی برای پردازش آنها نمییابد.
اینها مثالهایی بودند که در مورد اتیکت رفتاری از دورهی ارزشمند محمدرضا شعبانعلی آموختهام و البته نکات بسیار دیگری هم باقی مانده است که به تدریج در میان نوشتهها به برخی از آنها اشاره خواهم کرد. اما شنیدن این صحبتها به طور کامل از زبان محمدرضا لطف دیگری دارد.