دومین جزوهی کلاس یازدهم هم آماده شد. قرار است فصل جدیدی از کتاب را آغاز کنیم و من در ماه گذشته به طور پیوسته در حال انتخاب و گلچین کردن مثالهای مناسب برای جزوهی این فصل بودم. مثالها و تمرینهایی که انتخاب میکردم را با وسواس زیادی از فیلتر اینکه آیا برای آزمون نهایی میتواند مفید باشد یا نه رد میکردم و در صورت کسب امتیاز خوب در جزوه جای میدادم.
در انتخاب فونت هم که کار خاصی نباید انجام میدادم. فونت سازمانی خودم را استفاده کردم. جلد و حاشیه صفحات هم قبلن توسط طراح آماده شدهبودند.
با این وجود نظم و ترتیب بخشیدن به مطالب جزوه برای اینکه برای دانشآموزان امسالم مناسب باشد، زمان زیادی از من گرفت.
اما مهمترین کارم برای تکمیل جزوه، قرار دادن متنی مناسب در ابتدای جزوه بود. درست مانند جزوهی قبل با وسواس تمام، به دنبال متنی گیرا گشتم و در آخر به نامهی محمدرضا شعبانعلی به رها رسیدم، اینبار نیز نامهای دیگر برای رها را برای ابتدای جزوه انتخاب کردم.
تمام جملات این نامهها انگار از قلب و ذهن من برآمدهاند اما اگر خودم میخواستم این جملات را بنویسم، به این زیبایی و عمق از کار در نمیآمد.
هرچند علاوه بر متن این نامهها هدف دیگری هم از قرار دادن متنی از محمدرضا در ابتدای جزواتم دارم. میخواهم آنها هرچه زودتر با او آشنا شوند. میخواهم اگر حتی در یکی از آنها آتش رشد در حال شکل گرفتن است، هرچه زودتر با یکی از منابع رشد صحیح آشنا و همسو شود. یقین دارم آشنایی با چنین انسانی و مطالعهی یادداشتها و آموزشهایش، چراغ پر فروغی در دست آنها خواهد بود.
وقتی جزوه به دست بچهها رسید ازم خواستند که این نامه را برایشان بخوانم. حتی اگر آنها نیز پیشنهاد نمیدادند، بدون شک خودم این کار را انجام میدادم. تمام آن جملات را انگار که از درون خودم برآید برای دخترانم خواندم. خطاب به همهی آنها که آن روز آنجا بودند، و تمام آنها که نبودند اما در گوشهی قلبم سلطنت میکنند، برای رُز، برای نازنین، برای بهناز برای مهرسا، برای آیدا، فاطمه، آیناز،الناز، آیسل، نهال، صفا، ثنا، مهیا، برای هانا، آیلین، آیلار،الآی، هستی، رویا، تینا، آتنا، آنیتا، ستایش، نیایش، نگین، سونیا، اسرا، اسما، هلیا، سمانه، آیسان و آیسانا،مریم و زهرا، رویا، مبینا، محدثه، حدیث و صنم و ثمین، فریبا و فریماه حنانه و محنا، برای …
وای خدای من چقدر اسم زیبا در قلبم حک شده است. رها نمادی از تمام این اسمهاست. رها نماد تمام دختران و البته پسرانی است، که روزی فانوس بهدست خواهند گرفت و در تاریکی مسیر را برای رهای دیگری روشن خواهند کرد.