امروز به اپیزودهای قدیمیتر رواق سر زدم.اروین یالوم و روانشناسی وجودیاش.
باز هم صدای فرزین رنجبر بود و دلبریهای بیشمارش. این اپیزودها البته قدیمیترند. بیان فرزین، اگرچه دلنشین است، اما به نرمی و پختگی اپیزودهای صدای سخن عشق نیست.
باید هر دو را با دقت گوش داد تا تفاوت لحن و عمق بیان را دریافت؛ تفاوتی به اندازهی چهرهای که عشق را تجربه کرده است و چهرهای که هنوز خامی و ناپختگیِ بیعشقی در آن موج میزند.
در میان صحبتهایش تمثیلی میآورد:
«تصور کنید مهمانی باشکوهی در جریان است.
عدهای با تمام وجود میرقصند، شادی را سر میکشند و از لحظههای بودن لذت میبرند.
اما در گوشهای، کسانی هستند که در گذشتهی خود گیر افتادهاند—شاید به خاطر کلامی ناخوشایند که دقایقی پیش میانشان رد و بدل شده، شاید به دلیل درگیر بودن در وسواسهای ذهنیشان، یا شاید اسیر عقاید سفت و سختی هستند که مجال رهایی نمیدهند.
آنها در خود فرورفتهاند، گوشی به دست، از دور به سرخوشی و پایکوبی دیگران نگاه میکنند، بیآنکه جرعهای از آن شادی را بچشند.
و ناگهان خبری میرسد:
«مهمانی تا یک ربع دیگر تمام میشود، و بعد از آن، دیگر هرگز چنین جشنی در این شهر برگزار نخواهد شد.»
حال و روز هر دو دسته را تصور کنید.
این خبر، هر دو را آشفته خواهد کرد.
اما وای به حال آنها که فرصت را از دست دادهاند…
آنها که میرقصیدند، با شنیدن این خبر، شاید لحظهای دلشان بلرزد، شاید حسرت بخورند که چرا زودتر ندانستند این آخرین جشن است، اما در نهایت، طعم خوش لحظههایی که زیستهاند بر لبهایشان میماند.
اما آنها که در گوشهای نشسته بودند، اسیر گذشته یا گرفتار وسواسهای ذهنی، ناگهان سنگینی لحظات از دسترفته را حس میکنند. نگاهشان از صفحهی گوشی بالا میآید، اما دیگر دیر شده است. دیگر فرصتی برای پیوستن به شادی نیست. دیگر وقتی برای تجربهی سرخوشی باقی نمانده.
این مهمانی، تمثیل زندگی است. ما در این دنیا مهمانیم، اما گاه آنقدر درگیر اندوه گذشته یا هراس از آینده میشویم که حال را از دست میدهیم. گمان میکنیم همیشه وقت هست، همیشه فرصتی برای لذت بردن، برای دوست داشتن، برای رقصیدن و خندیدن باقی خواهد ماند. اما ناگهان ساعتی به صدا درمیآید و اعلام میکند که این جشن، رو به پایان است.
و آنوقت، دیگر تنها حسرت میماند و اندوهی که هیچ چیز آن را جبران نخواهد کرد.
پس تا چراغهای این مهمانی روشن است، دست از تردید بردار. برخیز، برقص، بخند، زندگی را بنوش.
پیش از آنکه ندای پایان را بشنوی.
#۶۰day