جستجویی که به خودم رسید

داشتم راجع به یک موضوع در گوگل جستجو میکردم. موضوع راجع به فیزیک و تدریس آن بود که نوشته ای در میان جستجو ها به نظرم آشنا آمد.

خیلی شبیه من بود و داشتم ذوق میکردم که چرا اینقدر نویسنده شبیه من است.همینطور که داشتم میخوندم یادم افتاد که این نوشته رو خودم نوشتم و در سایت ویرگول منتشر کردم.اون هم سه سال پیش!

نوشته خیلی سطح پایین و خنده دار هستند و البته با اسمی مستعار نوشته شده اند. و خوشحال هستم که  اون موقع تصمیم گرفتم به طور ناشناس حرفهایی رو در تاریخچه دنیای دیجیتال ثبت بکنم.

چون واقعا خوندن اونها بعد از سه سال احساس شرم بهم میده.

این نوشته های سطحی و خنده دار من رو به خودم و کاری که الان دارم انجام میدم امیدوار کردند.

تو اون نوشته ها تازه با دنیای نوشتن آشنا شده بودم و وبلاگ نداشتم و سایت کاری خودم رو هم تازه راهاندازی کرده بودم و نمیدونستم دقیقا چکار باید بکنم.

الان میدونم که مهمترین کار زندگی من فقط نوشتن است. حتی اگر  افتضاح ترین نوشته های تاریخ را بنویسم، این تنها کاری هست که من را از روزمرگی نجات میدهد و دریچه های جدیدی به روی من باز میکند.

امروز که سطح هورمونهای ماهیانه در بدنم به حد اعلا رسیده و از هر چیز کوچکی به شدت ناراحت میشوم. و به خاطر هر مشکل کوچکی میخواهم بزنم زیر گریه میترسیدم که نتوانم نوشته امروز را بنویسم و منتشر کنم اما خوشبختانه بهانه ای جور شد برای نوستن و پراکندن سخن.

باشد که رستگار شویم.

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط