شروع یک چالش جدید ۳۰ روزه

از امروز شروع کردم به ورزش کردن. باشگاه ثبت نام کردم و تصمیم گرفتم هر روز به باشگاه برم. اما چنان از این تصمیم خودم میترسم که به شدت احساس اذیت شدن میکنم.

میترسم نتوانم به پای این تصمیمی که گرفته‌ام بمانم و نیمه کاره رهایش کنم و در این صورت توان مقابله با این شکست را نخواهم داشت.

دوست دارم با جدیت تمام ورزش کنم. بدون هیچ وقفه‌ای اما یک ماه بعد که باز مجبور خواهم بود صبح به مدرسه بروم را به یاد می‌آورم و لرزه بر تنم می‌افتد. اما به هر حال من شروع کرده ام. هزینه باشگاه را برای یک ماه به طور کامل پرداخت کرده ام و تصمیم دارم هر روز بروم.

البته به جز پنج شنبه و جمعه. این را هم باید کاریش بکنم و جبران کنم.

میخواهم اینجا این چالش سی روزه رو ثبت کنم. شاید اگر سی روز مداوم سر قرارم بمانم بعدش هم سادهتر شود.

روز اول: ۴ دی ۱۴۰۲ … انجام شد.

روز دوم : ۵ دی ۱۴۰۲…انجام شد.

دوست دارم در این چالش با علم بیشتری به ورزش و تغذیه خودم بپردازم. هدف من کاهش وزن نیست هرچند دوست دارم نتیجه این چالش و ادامه دادن اون به کاهش وزن هم منجر بشه. اما هدفم بیشتر برای رسیدن به سلامت جسمی مورد نیاز برای پشت میز نشستن، نوشتن، مطالعه کردن و فعالیت های دیگرم هست.

دوست ندارم وقتی سنم بالاتر رفت برای زندگی وابسته به رزناز یا هر کس دیگری باشم. دوست دارم در سنین بالاتر بتوانم خودم به خرید بروم و کیسه‌ی خریدهایم را خودم جابجا کنم.

الان که صبح ها مجبور نیستم مدرسه بروم واقعا زندگی برام لذت بخش تر شده و میتوانم برای زندگی و تغذیه سالم برنامه ریزی کنم.

در راستای قدم برداشتن برای تغذیه‌ی سالم، امروز به میوه و سبزی فروشی سر زدم. تعدادی خیار، چند ترب سفید چند عدد کدوی سبز و یک عدد فلفل دلمه‌ای و چند عدد هویج به علاوه یک بوته کاهو برداشتم و در کیسه گذاشتم. کاش کیسه‌ی پارچه‌ای ام را با خودم بر میداشتم. از مصرف پلاستیک برای خریدهایم حس عذاب وجدان گرفتم. همه‌ی اینها شد ۸۰ تومن!

دو تکه سینه مرغ با چند عدد قارچ دکمه‌ای هم خریدم این ها هم شد ۱۶۵ هزار تومن! که جمعا میشود۲۴۵ هزار تومن. اگر با این مواد بتوانم دو وعده غذا برای سه نفر بپزم هر وعده میشود ۱۲۲/۵ هزار تومن! حتی اگر هزینه برنج یا مخلفات دیگر را هم حساب کنیم؛ به نظرم بسیار با صرفه تر از غذای آماده‌ی بیرون هست.خوردن غذای سالمی که با این مواد آماده شد برای خودم و اعضای خانواده خوشایند بود. آرزو کردم کاش هر روز به اندازه کافی وقت داشتم که مواد اولیه تازه تهیه کنم و غذای خانگی سالم برای خودمان تهیه کنم!

باید فکری به حال این وضعیت بعد از اتمام امتحانات بکنم.

روز سوم : ۶ دی ۱۴۰۲…انجام شد.
امروز روز سوم بود. تمرینات گرم کردن را انجام دادم و بعد مربی آمد با دار و دسته ای که دورش جمع شدند و حرکات رقص مانندی ارائه داد. من هم بدو بدو رفتم پیش گروه و از ریتم تند و هیجانی این ورزش به هیجان آمدم. اما واقعا خسته شدم.
فردا تا ساعت ۲ کلاس دارم و متأسفانه باشگاه تا دو و نیم باز هست فقط! باید فکری به حال فعالیت روز پنج شنبه بکنم.
روز چهارم: ۷ دی ۱۴۰۲…انجام نشد!
امروز همونطور که گفته بودم نتونستم برم باشگاه ولی سعی کردم عصر کلی پیاده‌روی کنم. در هوای خنک لذت بخش بود این پیاده‌روی.
روز پنجم: ۸ دی ۱۴۰۲… انجام نشد!
روز ششم:۹ دی ۱۴۰۲…انجام شد.
شنبه بود کلاسم رو کنسل کردم. طبق برنامه به ورزشم پرداختم. به دلیل دو روز دوری از باشگاه کمی سختم بود تمرین کردن. ولی سعی کردم با تمرکز به تمرین‌های آرام بپردازم.
روز هفتم:۱۰دی ۱۴۰۲…انجام شد.
امروز برنامه‌ی منسجمی از مربی گرفتم. و روز تمرینی سختی بود. در ابتدا کمی گیج میزدم و کار با دستگاه‌های رو بلد نبودم. دونه‌به‌دونه از اینترنت جستجو میکردم و نحوه کار با دستگاه‌های رو یاد میگرفتم. یک ست رو اینجوری تمرین کردم. اما ست بعدی دیگه یاد گرفته بودم و با سرعت و دقت بیشتری تمرین‌ها رو انجام دادم.
امروز احساس کردم تمرین‌ها جدی تر شده بودند و ماهیچه‌هام به شدت درگیر شده بودند.
به خودم قول دادم بیشتر در مورد حرکات مطالعه کنم و با آگاهی بیشتری حرکات رو انجام بدم. آگاهی داشتن در مورد ماهیچه‌های درگیر و فایده‌ی حرکتی که انجام میدم باعث میشه انگیزه بیشتری داشته باشم برای تمرین کردن.
ویدیوهای فیتامین خیلی کمکم کردند برای یادگیری صحیح حرکات. این ویدیو هم که این زیر میبینید اسم بعضی از حرکات مفید رو نوشته و برای اینکه دسترسی سریعتری بهش داشته باشم میگذارم اینجا.
روز هشتم:۱۱ دی ۱۴۰۲… انجام شد!
بخش دوم برنامه را انجام دادم. اینبار هر حرکت را به صورت سه ست ۲۰ تایی باید انجام میدادم. یک عاملی تمرکزم را برهم میزد و نمیتوانستم دقیق روی حرکت تمرکز کنم و این اذیت کننده بود. به هر حال انجام شد.
روز نهم: ۱۲ دی ۱۴۰۲… انجام شد!
امروز سطح انرژی بدنم به دلیل عادت ماهیانه خیلی پایین بود. تصمیم گرفته بودم نرم باشگاه. ولی فکر کردم که برم و فقط روی تریدمیل بدوم و برگردم. اما رفتم و محیط باعث شد حرکات تمرینی امروز رو لااقل یک ست انجام بدم و الان کل بدنم به شدت درد میکنه. این درد برام لذت بخش هست ولی. کم‌کم از ورزش خوشم میاد.
روز دهم:۱۳ دی ۱۴۰۲…انجام نشد!
شدیدا بدن درد داشتم تا حدی که نمیتوانستم به راحتی نفس بکشم. اصلا حوصله باشگاه نداشتم و اوضاع واقعا بد بود.
روز یازدهم:۱۴ دی ۱۴۰۲… انجام نشد!
نه تنها ورزش انجام نشد به دلیل کلاسها بلکه مهمانی هم رفتم و این یعنی به هم خوردن رزیم غذایی.
روز دوازدهم:۱۵ دی ۱۴۰۲…انجام نشد!
روز سیزدهم: ۱۶ دی ۱۴۰۲…انجام شد.
خب شنبه بود و مثل هر شنبه دیگری انگیزه برای شروع مجدد کارها بسیار بالا بود. وضعیت جسمانی به حالت عادی برگشته بود و دیگر دردی احساس نمیکردم. تازه احساس تازگی و باانرژی بودن هم داشتم. تمرینهای اول هفته سنگین‌تر هستند و با تعداد بیشتری تکرار میشوندو تنوع حرکات هم بیشتر است. بعد باشگاه باید میرفتم آموزشگاه و با علی فیزیک کار میکردیم. ورزش خیلی چسبیده بود. لذت ناشی از تلاش را سر کلاس احساس میکردم. ترشح هورمونها را به خوبی درک میکردم. لذتی دوست داشتنی در وجودم جاری بود و من به راحتی و عمیق نفس میکشیدم. دیگر شانه ها و گردن و کتف‌هایم سرکلاس درد نداشتند و این خیلی عالی هست. باید بیشتر مواظب بدنم باشم.
این ویدیو نحوه کار با برخی از دستگاه‌های باشگاه رو نشون میده. خیلی خوشم میاد از دیدنشون.
روز چهاردهم:۱۷ دی ۱۴۰۲…انجام نشد!
بهانه ها جور بود. باید میرفتم مدرسه. بعد مدرسه رفتم پیش مامان که رفته بود سونوگرافی. کلی در نوبت سونوگرافی بودیم و وقتی برگشتیم دیگه اعصاب و روان من از همه جهات به هم ریخته بود. نمیتونستم تمرکز کنم برای ورزش کردن. بازهم بغض راه نفسم رو بسته بود. از اینکه مامان مریض است به شدن به ریخته‌ام.
روز پانزدهم: ۱۸ دی ۱۴۰۲…انجام شد.
خیلی هم خوب بود و تمرینات سخت و طاقت فرسا اما لذت بخش.
این ویدیو تمرینات با دمبل رو یاد میده.
روز شانزدهم:۱۹ دی ۱۴۰۲….انجام نشد!
روز استراحت بود. باید روی کتابم کار میکردم نیاز به تایم کار عمیق داشتم.
روز هفدهم:۲۰ دی ۱۴۰۲….انجام شد.
بسیار عالی بود. بیشتر هوازی کار کردم.
به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط