داشتن یک زندگی متعادل که در آن بتوانیم برای همه ابعاد و وجوه مختلف زندگی به اندازه کافی و مناسب زمان بگذاریم یکی از ایدهآل ها و اهداف ذهنی همه ما است.
ما خیلی دوست داریم به اندازهای که کار میکنیم، تفریح کنیم، کتاب بخوانیم و با خانواده وقت بگذرانیم.
میزان امکانپذیر بودن چنین وضعیتی یا همیشگی بودن آن بستگی به این دارد که در یکی از این زمینهها به دنبال چه میزان پیشرفت و دستاوردی هستیم.
از آنجا که زمان و انرژی ما در طول روز محدود است باید بپذیریم که پرداختن بیشتر به هرکدام از بخشهای زندگی به طور ناگزیر باعث پرداختن کمتر به دیگر بخشهای زندگی میشود.
اهمیت موضوع تعادل در بحث مدیریت زمان از جایی شروع میشود که ما هم در تعیین استراتژی زندگی و هم در هدف گذاریها و هم در برنامهریزیها و هم در اولویتبندیهای خود مطابق با انتظاری که از خودمان داریم و متعاقبا با توجه به دیدگاهی که نسبت به موضوع تعادل در زندگی داریم عمل کنیم.
برای اینکه تکلیف خود را با موضوع تعادل در زندگی مشخص کنیم باید تعیین کنیم که اولا به دنبال چه میزانی از موفقیتها و دستاوردها و هستیم و در حال حاضر در چه مقطعی از زمان به سر میبریم.
یک کارمند که هر روزِ او با بیرون رفتن از منزل شروع میشود و با پایان یافتن ساعت کاری و برگشتن به منزل تمام میشود به سادگی میتواند ساعت باقی مانده خودش را به تفریح و مطالعه و ورزش و خانواده و فعالیتهای دیگر اختصاص دهد.
آیا این وضعیت برای یک فرد کارآفرین هم صادق است؟ به هیچ وجه!
و حتی از بین کارآفرینان، کسانی که زمان بیشتری از خود را به کسب و کار اختصاص میدهند به همان اندازه از پرداختن به بخشهای دیگر زندگی باز میمانند.
به طور کلی هر کدام از ما شغل و حرفهای داریم که در واقع هسته اصلی زندگی ما را تشکیل میدهند به همان میزان که ما در حرفه خودمان وقت میگذاریم به همان اندازه زمان کمتری برای بخشهای دیگر زندگی خواهیم داشت.
سؤال این است که آیا این درست است؟
پاسخ این سؤال مستلزم این است که به این سؤال جواب دهیم، ما به دنبال چه میزان از موفقیت هستیم؟
ما هرچقدر سطح انتظارات خود از دستاوردهای زندگی را به خصوص در زمینه شغلی و حرفهای کاهش دهیم به همان اندازه قادر هستیم زندگی متعادلتر داشته باشیم و به همان اندازه که تلاش کنیم که در حرفه خود موفقتتر باشیم و دستاوردهای بیشتری داشته باشیم داشتن یک زنندگی متعادل دست نیافتنیتر و حتی از یک جایی به بعد تبدیل به افسانه میشود.
موفقیت در شغل و حرفه به خصوص میزان درآمدی که کسب میکنیم، به قدری فریبنده و دلچسب است که به راحتی باعث میشود ما از سایر بخشهای زندگی چشم پوشی کنیم. واقعیت اینجاست که با کنکاش در زندگی افراد موفق به سادگی میتوان به این گزاره رسید که:
دستاوردهای غیرعادی نتیجه زندگیهای غیر عادی است
با داشتن یک زندگی متعادل امکان دست یابی به نتیجههای فوقالعاده بسیار اندک است.
آیا پیش گرفتن چنین چیزی در زندگی درست است؟ به نظر میرسد که خیر.
باید راه سوم و راه میانهای هم وجود داشته باشد. ما به جای اینکه بپذیریم که یک زندگی نامتعادل بدون دستاورد شاخصی داشته باشیم و یا یک زندگی نامتعادل با دستاورهای چشم گیر، میتوانیم بپذیریم که برای دست یابی به برخی از موفقیت ها در برخی از مقاطع زندگی تعادل را به نفع یک بخش از دست بدهیم و یک زندگی نامتعادل پیش بگیریم و پس از دست یابی به موفقیت دلخواه دوباره به تعادل قبلی برسیم.
باید بپذیریم که در برهههایی از زندگی چارهای نداریم که نامتعادل زندگی کنیم.
آگاهی به مقطعی بودن این شرایط باعث میشود هم در آن برهه برنامه ریزی و عملکرد بهتری داشته باشیم و هم در صورت به نتیجه رسیدن سادهتر بتوانیم به وضعیت اولیه برگردیم.
تعادل در زندگی به معنی داشتن تعادل در روزمره نیست. قرار نیست در طول روز به هر یک از بخش ها و ابعاد زندگی زمانی اختصاص داده میشود این خیلی ساده بینانه است که تصور کنیم در طول یک روز
هم کار کنیم هم برای خانواده وقت بکذاریم هم تفریح کنیم و
رسیدگی به برخی از این موارد تناوب های هفتگی و یا ماهیانه داشته باشیم
به طور مثال با توجه به اولویت بندی هر شب یک ساعت را به خانواده اختصاص دهیم
برای دوستانمان یک یا دو عصر در هفته
برای مطالعه هر روز یک یا دو ساعت اختصاص دهیم گو برای دیدن فیلم یا رفتن به سینما یک شب در هفت یا دو بار در ماه اختصاص کنیم
باید تعداد ساعت خواب را از ۲۴ ساعت شبانه روز کم کنیم و مابقی را بین بخش های مختلف زندگی تقسیم کنیم
لیستی از اولویت ها مهم زندگی خود تعیین کنیم
نسبت اولویت هایی مثل خانواده و سلامتی و دوستان و … را تعیین کنید
این اولویت بندی باعث میشود موقع برهم زدن تعادل زندگی بهتر میتوانید تصمیم بگیرید که سهم کدام یکی را به نفع دیگری کاهش دهید اگر در شرایط خاصی هستید که باید در آینده نزدیک
برای داشتن یک زندگی متعادل به خودتان سخت نگیرید و البته اطرافیان را با شرایط خود آشنا کنید
زمانی که پروژه ای را تا درصد مشخصی پیش بردید و امثال این