ما به زمان حال باید فکر کنیم و حال خود را خوب کنیم و برای آینده تلاش کنیم. حتما شنیدهاید که خیلی از سخنرانان انگیزشی میگویند ما به هر چیزی که بخواهیم میرسیم اما میدانید که این غیر ممکن است. خیلی خوب است که ما علیرغم شناخت محدودیتهای خود در چهارچوب تواناییهای خود تلاش کنیم.
فرض کنیم من دوست دارم در آلمان زندگی کنم، ولی خب به هزار دلیل نمیشود. حالا باید چکار کنم؟ این جزو تواناییهای من نیست بلکه جزو محدودیتهای زندگی من هست.
به جای آن میتوانم در جای خوب دیگری زندگی کنم. مثلا در شهر خوب دیگری زندگی کنم. اگر آن کار را هم نمیتوانم انجام دهم؛ میتوانم در شهر خودم در محله خوبی زندگی کنم. اگر این کار را هم نمیتوانیم انجام دهم بهتر است در همان محله خود در خانهی بهتری زندگی کنم. اگر آن را هم نتوانم تنها انتخاب من این است که در همان خانهی خود خوب زندگی کنم.
نباید خود را به خواستههایمان محدود کنیم. ما باید محدودیت خود را قبول کنیم و با توجه به آن برنامه ریزی کنیم.
یک سری چیزها قابل تغییر هستند و یک سری چیزها قابل تغییر نیستند. اگر چیزهایی قابل تغییر نیستند باید ذهنیت خود را نسبت به آنه تغییر دهیم. و هیچ راه دیگری وجود ندارد.
شوپنهاور در کتاب در باب حکمت زندگی که یکی از بهترین کتابهای ممکن است، چند تعبیر در باب زندگی میآورد.
تعبیر اول این است که ماجرای ما با زندگی شبیه یک بازی است که در آن تاس میاندازند و دست ما نیست که چه عددی میآید و ما باید با همان عدد بهترین بازی ممکن را انجام دهیم.
یا تعبیر دوم این است که زندگی مانند ورق بازی هست که ما نمیدانیم چه دستی برای ما افتاده و ما با هر دستی که به ما رسیده باید بهترین بازی را انجام دهیم.
و تعبیر سوم تشبیه زندگی به بازی شطرنج است. ما همیشه نمیتوانیم همه بازی را پیش بینی کنیم و تمام بازی تحت کنترل و اراده ما نیست و هر حرکت ما تابعی از حرکت رقیب است و تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که با هر حرکتی که رقیب انجام میدهد ما بهترین و هوشمندانه ترین حرکت را انجام دهیم.
ما هر لحظه باید آمادگی این را باید داشته باشیم که چه جوابی به اتفاقات زندگی بدهیم.
باید بسیار تیز و فرز باشیم و هر لحظه هوشیار باشیم و هر لحظه که قرار شد زندگی ما را کیش کند اجازه ندهیم که ما را مات کند.
2 پاسخ
قسمت اول این نوشته منو یاد این نیایش انداخت ؛
“پروردگارا! به من آرامشی عطا فرما تا بپذيرم آنچه را كه نمي توانم تغيير دهم و شهامتی،تا تغيير دهم آنچه را که مي توانم و بينشی که تفاوت اين دو را بدانم”
ممنون از شما آقای جعفری عزیز. متن بسیار متناسبی رو نوشتید. سپاسگزار حضور شما هستم.