شنبه‌ای دیگر

شنبه ها را به عنوان یک روز کاری اصلا نمیپسندم. دوست دارم شنبه‌ها اجبار سر کار رفتن نداشته باشم. امسال به مدیر گفته بودم که برای شنبه های من برنامه ننویسد. شنبه‌هایم خالی بود و اوایل سال از این بابت خرسند بودم.

تا اینکه خریت کردم و کلاسهای آموزشگاه را در روزهای شنبه برگزار کردم. نتوانستم نه بگویم. طبق معمول!

و هر بار که میرفتم سر کلاس احساس حبس بودن در زندان را داشتم. پیش فرض‌‌های ذهنی برای تعطیل بودن شنبه بدجوری روی احساس من تاثیر گذار بود. چند ماهی به همین منوال سپری شد و من باهم شنبه‌ها سر کار رفتم.

الان که مدتی هست آن کلاسها تمام شده اند دارم لذت شنبه ها را میچشم. شنبه ها برایم دوست داشتنی شده اند.

رزناز را به مدرسه میرسانم، امیر هم که میرود مدرسه و من وقتی به خانه برمی‌گردم، میشوم فرمانروای خانه.

از نور و سکوت خانه لذت میبرم. پرده‌ها را کنار میزنم و زنی زیبا رقص کنان در روح من آواز میخواند. قهوه‌ای میسازم و با لیوان قهوه مینشینم سر میز کارم.

در این ساعات تا ظهر آنقدر میتوانم کارهای متنوعی انجام دهم که از بازدهی خودم تعجب میکنم. آن وسط به کارهای خانه هم میرسم و چقدر خستگی تمام این کارها به جانم می‌نشیند.

اما امروز شنبه‌ی متفاوتی هست. من قرار فیلم برداری دارم. کاری که سالها از زیرش در رفتم و حسابی عقب ماندم. تولید محتوا بسیار خوب است اما در روزهای اول کار واقعا زمان بر و نا امید کننده است. انرژی زیادی میبرد و دیگر توانی برای برنامه ریزی برای دم باقی نمیماند.

اما بالاخره شاخ دیو را شکستم و برای اولین بار این کار را انجام دادم. کاری بس لذت بخش است و حتما به کسانی که میخواهند تولید محتوای زیادی داشته باشند توصیه می‌شود.

از مدتی قبل که دوباره هوای اینستا و تولید محتوا به سرم زده بود، دفتر برداشتم و در هر صفحه آن ایده هایی برای تولید محتوا برای پست های اینستا نوشتم. مثلا اگر از پستی خوشم می آمد متنش را مینوشتم و یا اگر داستانی را در کتابی میخواندم خلاصه ای از آن را به طوری که بتوان از آن پستی ساخت مینوشتم.

و در طول این مدت هر از چندگاهی به دفترم سر میزدم متنی را به خاطر میسردم و جلوی دوربین گوشی سعی به بیان آن مطالب میکردم تا کاملا در ذهنم نقش ببندند.

با یک فیلمبردار که تجهیزات خوبی داشت هماهنگ شدم و یک روز را برای فیلم‌برداری در نظر گرفتیم و برای اینکه به این برنامه متعهد باشم، مقداری از هزینه توافقی را پرداخت کردم. درست است که در ظاهر ممکن است این کار عاملی برای ایجاد خرج های اضافی محسوب شود اما به دلیل اینکه بعد از انجام کار حس آرامش زیادی ایجاد میکند و زمان برای انجام کارهای دیگر باز میشود پس در واقع یک سرمایه گذاری محسوب میشود.

ادیت ساده را نیز به گرافیست میسپارم و به این صورت زمانم برای انجام کارهای مهمتر باز میشود. بیصبرانه منتظر ویدیوهای جدید هستم

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط