امروز بعد از چندماه انتظار یکی از کتابهام به دستم رسید. هزار جلد کتاب خاص و قشنگ و رنگی برای آموزش فیزیک. حس عجیب و خوبی داشتم. ترکیبی از اضطراب و شادی باهم. تا کتابها از ماشین پایین بیان و در گوشه انباری جمع بشن داشتم بال بال میزدم. یکی از بست ها رو دیدم و باز کردم و آنچنان اشتیاقی در من شعلهور شد که مثل دیوانه ها میخندیدم. بی اختیار و کاملا از سر خوشحالی.
اما تمام اینها فقط چند ساعت طول کشید. این است رسم کسب دستاوردهای مختلف در زندگی.
باید شروع کرد و کار تازه ای انجام داد. با خیال خوش کارهای گذشته نمیتوان خوشحال را ادامه داد