داشتم در میان کانالهای مورد علاقهام گشت میزدم، که تیتری نظرم را جلب کرد.
زیر عکسی نوشته شده بود: بهترین عکس تاریخ.
عکس دانلود شد. دروازهبانی بود در میان مه غلیظ، در حالت آماده و نگاهی رو به جلو.
دروازهبانی که ۹ دقیقه بعد از سوت پایان بازی هنوز متوجه نشدهبود که بازی تمام شده است و در تمام آن مدت با تمام دقت خود مراقب بوده تا کسی به دروازهاش حمله نکند.
هم تیمیهایش او را فراموش کرده بودند. حتی یک نفر نبوده که او را به یاد داشتهباشد. او فراموش شده بود. دیگر وجود نداشت. او با مردگان پوسیدهی تاریخ هیچ تفاوتی نداشت.
نمیدانم بعد از آن روز این دروازهبان چه حس و حالی داشتهاست. اما دیدن این عکس به قدری برایم سنگین بود که به شدت حالم را دگرگون کرد.
ترس از فراموش شدن در حالی که هنوز زنده هستم و نفس میکشم چون آواری بر سرم خراب شد. تنم لرزید و بغض کردم. به فراموش شدگان فکر کردم. به تلخی لحظههایشان و احساس تلخ و سیاهی که در تنهایی نصیبشان میشود، فکر کردم.
فراموش شدن انگار از مرگ هم بدتر است. شاید هم مرگی مداوم است. مرگی به وسعت زمان. به وسعت تمام دقایقی که به اندازهی قرنها کش میآیند.
همیشه فکر میکردم دچار فراموشی شدن و از یاد بردن کسانی که دوستشان دارم، از یاد بردن خاطرات تلخ و شیرین زندگی در بیماری آلزایمر ترسناکترین اتفاقی هست که میتواند برای یک آدم رخ دهد. اما این عکس چون تلنگری بود برایم که بفهمم، فراموش شدن از فراموشی گرفتن هم بدتر است.
4 پاسخ
اینکه بقیه فراموشت کنن مهم نیست مهم اینکه تو خودت و رویا هات و تلاش هات رو فراموش نکنی
شاید باید ارتش تک نفره ای میبود در برابر مشکلات
نمیدونم این دیدگاه خونده بشه یا نه ولی خواستم بگم نترس خانوم معلم کسایی مثل من هستن که
حداقل کلاسای فیزیک رو یادشون نره…
سلام خونده شد پیامت همراه❤️
همیشه خونده میشه😊
و پیامت این جمله رو برام یادآوری کرد که:
به راستی موطن آدمی را بر هیچ نقشهای نشانی نیست موطن آدمی تنها در قلب کسانی ست که دوستش می دارند
خوشحالم که پیامم خونده شد 🙂
پس شماهم جز موطن ادمایی هستین که نه تنها در قلب من بلکه بهتر بگم
تو قلب همه بچه هایی هستین که دوستتون دارن…
زنده باشی عزیزم❤️