کار نکن

روزی در پیج محمدرضا شعبانعلی اطلاعیه ای دیدم در مورد مصاحبه خود محمدرضا با دانش جویان متمم. و اسم سه نفر در این اطلاعیه درج شده بود. واقعا برای دیدن و شنیدن این مصاحبه لحظه شماری میکردم.

به تدریج با افرادی که قرار بود با محمدرضا صحبت کنند آشنا شدم. و راستش بعد از دیدن این مصاحبه زیاد با این افراد ارتباط نگرفتم و انتظارم از افرادی که قرار بود مصاحبه کنند کمی بالاتر از چیزی بود که مشاهده میکردم. (البته الان که مدتهاست این افراد رو دنبال میکنم و متوجه سطح کارهایی که انجام میدهند شده ام این طرز فکر خودم را به شدت نکوهش میکنم)

یکی از این افراد امین آرامش بود که به عنوان میزبان پادکست کار نکن معرفی شده بود و توضیحی بیشتر از این داده نشده بود که خود امین چه کاره هست و در چه زمینه ای تحصیلات کرده و چطور شده که به مسیر کارآفرینی قدم گذاشته است.

چندباری به اپیزودهای مختلف پادکست کار نکن گوش دادم. مخصوصا در حین کار کردن و تمیز کردن خانه. میدانید که من سعی میکنم این کارها را که به نوعی برایم بی معنی هستند با گوش دادن به پادکست و کتاب صوتی تبدیل به کار با ارزشی کنم و چه خوب که این فرصت را برای خودم ایجاد کرده ام.

مثلا با میلاد نوری از طریق همین پادکست آشنا شدم و دنبالش میکنم. اما امروز که یسنا (دانش آموز بسیار زیبا رویی که از ملکان روزهای شنبه میاد بناب و دو جلسه پشت سر هم فیزیک کار میکنیم) پیام داد که نمیتونه بیاد سعی کردم تایم خالی کلاس را به کار مفیدی تبدیل کنم و مثل روزهای گذشته که صبح زود مجبور نبودم برم مدرسه فکر پیاده‌روی صبح گاهی به دهنم خظور کرد و با ماشین رفتم توی یکی از خیابونهای خوب شهر و با گوشی و ایرپاد شروع کردم به قدم زدن توی خیابون.

و یک لحظه دلم خواست برم پادکست کار نکن گوش بدم. و توی اپیزودها میگشتم که دیدم یکی از اونها مصاحبه با خود امین آرامش هست.

در کل مسیر و حتی بعد از اینکه پیاده‌روی نیم ساعته تموم بشه داشتم به صحبتهای امین گوش میدادم. مسیری که طی کرده و عدم علاقه اش به درسی که خونده و حس بدی که موقع انجام پروژه پایان نامش داشته برام خیلی آشنا بود و من هم در مراحلی از دوران ارشد همین احساس رو داشتم و الان هم که توی سیستم آموزش و پرورش در حال خدمت هستم همین احساس رو در مور محیط کاری خودم دارم و دوست دارم من هم از پیله ای که سالهاس دور خودم و افکارم تنیده شده رها بشم و مسیر پروانه شدن رو طی کنم و البته دوست دارم یک عده زیادی از دانش آموزانم رو هم در یافتن مسیر شغلی درست راهنمایی کنم.

هنوز در مورد ایده کسب و کاری که میخوام راه بندازم تردید دارم ولی هرچی که هست مطمئن هستم من در این سیستم باقی نخواهم ماند و روزی از این سیستم جدا خواهم شد.

خیلی دوست دارم یک درسی در لیست درسهای دبیرستان قرار بگیره به نام طراحی مسیر شغلی و من بتونم این درس رو تدریس کنم و آموخته های خودم رو با دیگران به اشتراک بگذارم. اما با توجه به وضعیت نابسامان آموزش دولتی و حکومتی چنین چیزی بسیار بعید به نظر میرسد و بهتر هست خودم به نحوی به این کار روی بیاورم و بتونم افراد بیشتری را در این زمینه آموزش بدهم.

تصمیم گیری و سیستم سازی حوزه هایی هستند که خود من نیز به یادگیری آنها به شدن نیاز دارم و دوست دارم در این زمینه بیشتر مطالعه کنم و یاد بگیرم.

به اشتراک بگذارید

2 پاسخ

  1. سلام خانم محمدی
    نمیدونم از متمم به اینجا رسیدم یا از شاهین کلانتری(مدرسه نویسندگی) اما یادمه که من هم از طریق اون مصاحبه با سایت کارنکن و امین ارامش آشنا شدم.
    امین توی سایت خودش چندتا کتاب مهم در مورد مسیر شغلی معرفی کرده بود که من دوتاشو خوندم و بنظرم برای پیدا کردن مسیر شغلی مناسب خیلی موثر و کاربردیه

    پاینده باشید

    1. سلام حسین عزیز.
      این اولین نظری هست که تو وبلاگم ثبت شده و این رو به فال نیک میگیرم. خودت میدونی که نوشتن بدون خواننده و کسی که نطر بده چقدر سخت‌تر میشه. اما به قول یک دوست (من هم یادم نیست حرف محمدرضا باشد یا شاهین) محیط خلوت این سایت رو به هیاهوی شبکه های اجتماعی ترجیح میدهم. ممنون بابت پیشنهادت حتما که مطالعه خواهم کرد این کتاب ها رو.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط