وقتی مجبور هستم در جایی باشم که دوستش ندارم تمام فکر و ذهن و دلم پیش میز و کتابهایم و دفتری که همیشه روی میز تشنه نوشته شدن است میماند.
و در این لحظه دقیقا در چنین حالتی گیر کرده ام.
گاهی به خودم میگویم که این تفکرات فرهیخته شدن را ول کن و قاطی جمع شو! اما از درون میدانم که من متعلق به این جمع ها نیستم و نباید به اجبار در چنین فضایی قرار بگیرم