جدیدترین مطالب
درخت گردو
نوشته‌های من

به رسم درخت گردو

درخت گردو هر روز اندکی بیش از هیچ رشد می‌کند و همین اندکی رشد که به چشم من و شما نمی‌آید او را تنومندترین درخت باغ می‌سازد. چه آیین مقدسی! ابن را امروز از پادکستی شنیدم به نام انسانک. در حالی که یک بسته گل داوودی بنفش روی صندلی کناری وجود داشت و من کمی قارچ، چند عدد بادمجان و چندتایی گوجه‌فرنگی و یک کیلو سیب‌زمینی برای پخت ناهار گرفته‌بودم و آنها را کنار دسته گلی که برای تنها گل واقعی زندگی‌ام خریده بودم  گذاشتم. گوشی را روشن کردم و دستم رفت به سمت پادکست انسانک و با این آیین خوب آشنا شدم. اینها را در حالی شنیدم که از پست کردن مداوم چند بسته در مدت دو یا سه روز خسته و نا امید بودم. در حالی که از صمیم قلب آرزو داشتم کاش هر بار که به دفتر پیشخوان می‌روم با ده ها و صدها بسته بروم.  

ادامه‌ی مطلب ...
پادکست نامه

داستان یک عکس از پادکست برعکس

این نوشته به بهانه‌ی یک پادکست کوتاه از محمدرضا نوروزی منتشر می‌شود. پادکستی به نام برعکس که در توضیحاتش نوشته شده : در هر اپیزود از این پادکست، عکسهای دیدنی را میشنویم. به بهانه آنها به دنیای علم سرک میکشیم. در اولین اپیزود پادکست برعکس داستان عکسی بیان می‌شود که در نگاه اول بسیار شبیه به یک ساحل استوایی هست که موجهایی سفید رنگ بر ساحلی گرم و زردگون کشیده شده‌اند و کمی دورتر جنگلهایی سبز رنگ از درختان استوایی از زاویه دوربینی که بر یک هلیکوپتر سوار است به چشم می‌خورند. چرا این عکس جذاب هست؟ اما جذابیت این عکس نه در تصویر زیبا و گرمی که از یک ساحل آرام به تصویر کشده، بلکه به دلیل ابعاد بسیار ریز این تصویر می‌باشد. عرض این تصویر تنها ۲۵۴ هزارم میلیمتر هست! اینجا کمی صبر کنید. حالا چشمهایتان را ببندید و یک میلیمتر را تصور کنید. حال آن را به

ادامه‌ی مطلب ...
نوشته‌های من

نکاتی در باب تدریس نجوم به کودکان

چند سال پیش به خاطر حضورم در پژوهشسرا قدم در راهی گذاشتم که آتش عشقش تا ابد دامن‌گیرم خواهد بود و آن چیزی نیست جز آموزش نجوم به کودکان. همانطور که می‌دانید من معلم فیزیک هستم و سال‌ها هست که در حال دست و پنجه نرم کردن با مفاهیم فیزیک دبیرستان و دانش آموزان دبیرستانی و کنکوری هستم و به جز سال اول تدریسم که به دانش آموزان راهنمایی درس دادم دیگر با سنین کمتر از دبیرستان زیاد سر و کار نداشتم. تا اینکه سر از پژوهش‌سرا در آوردم. پژوهش سرایی که می‌بایست سرای پژوهش می‌بود اما فضای فیزیکی آنجا بیشتر شبیه انباری شده‌بود و گرد و خاک از سر و روی مجموعه می‌بارید. خوشبختانه ورود من به این محل مصادف بود با شروع مدیریت یکی از بهترین و باسواد‌ترین و با ذوق‌ترین همکارانم. به کمک ایشان و مجموعه‌ای که گرد آورده بودند پژوهش سرا با اشتیاقی زیاد شروع به

ادامه‌ی مطلب ...
نوشته‌های من

خنده دویدن درونی است

امروز بعداز مدتی رفتم سراغ فایل‌های دوره‌ای که در آن شرکت کرده‌بودم. در این جلسه استاد که خیلی هم دوستش دارم و همیشه یک لبخند ملیح روی لبانش هست داشت راجع به اهمیت خنده صحبت می‌کرد. اینبار تصمیم گرفتم خیلی جدی مطالب این دوره را دنبال کنم و تمرین‌هایش رو انجام بدهم. موضوع جلسه‌ی اول تقریبا راجع به خنده‌درمانی بود. تو که میدونی من همیشه عادت دارم به پشت گوش انداختن کارها. توهم همیشه گله مند هستی از این بابت. یادت هست یک بار قرار بود باهم پروژه‌ای رو شروع کنیم و کلی براش تلاش کردیم و بعد من یهو حال و هوام عوض شد. یهو دلم نخواست که ادامه بدم و همه چیز رو کنار گذاشتم. آره یادم هست، خیلی ذوق داشتم برای شروع اون کار! شاید اگر شروع می‌کردیم الان یک نتیجه‌ی خوب گرفته بودیم، شاید الان اوضاع خیلی بهتر از الان می‌شد!   درسته می‌دونم حق با

ادامه‌ی مطلب ...
نوشته‌های من

چگونه برنامه‌ریزی کنیم که به آن پایبند باشیم؟

در نوشته‌ی قبلی در مورد برنامه‌ریزی و ضرورت برنامه‌ریزی صحبت کردیم؛ در این نوشته قصد داریم در مورد اینکه چگونه برنامه ریزی کنیم صحبت کنیم و راهکارهای عملی در اختیار شما قرار دهیم.   “تغییراتی که انسان در زندگی خودش میتواند ایجاد کند آنهایی هستند که تدریجی ایجاد شده اند نه ناگهانی” به بیان عامیانه (سنگ بزرگ نشانه نزدن است)   چگونه شروع به برنامه ریزی کنیم ؟ ما برای پاسخ به این پرسش یک نقشه راه تعریف خواهیم کرد ؛ اصلی ترین قانون نقشه ما این است که باید مرحله به مرحله پیش روی کنیم و عجول نباشیم. پس به ترتیب قدمها را مطالعه کنید و سعی کنید که آنها را اجرا کنید تا به مهارت بالایی در برنامه ریزی برسید.   لیست تهیه کنید: از شب قبل لیستی از کارهای روزانه روز بعد تهیه کنید. هدف ما از این مرحله بیرون آوردن برنامه‌ها و تصمیماتمان از مغز و

ادامه‌ی مطلب ...